کلمه جو
صفحه اصلی

irritability


معنی : کج خلقی، زود رنجی
معانی دیگر : کج خلقی، زود رنجی

انگلیسی به فارسی

کج خلقی، زود رنجی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of being irritable or easily angered.

(2) تعریف: in a tissue, physical responsiveness to an external stimulus, as by swelling, shrinking, or itching.

• grouchiness, peevishness, quality of being easily annoyed or aggravated

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] تحریک پذیری

مترادف و متضاد

irascibility


کج خلقی (اسم)
tiff, funk, belligerence, irritability, distemper, tantrum, petulance, petulancy

زود رنجی (اسم)
irritability, petulance, petulancy

Synonyms: peevishness, impatience, anger, annoyance, irritation


جملات نمونه

1. Patients usually suffer from increased irritability.
[ترجمه ترگمان]بیماران معمولا از عصبانیت فزاینده رنج می برند
[ترجمه گوگل]بیماران معمولا از افزایش تحریک پذیری رنج می برند

2. This may be associated with disturbed sleep and irritability and so the scratching may not be noticed.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است با خواب آشفته و کم خلقی مرتبط باشد و بنابراین ممکن است خراش مشاهده نشود
[ترجمه گوگل]این ممکن است با خواب و ناراحتی ناشی از خواب همراه باشد و بنابراین خراشیدگی ممکن است متوجه نشود

3. Even to being impulsive, an uncontrolled state of irritability; it is a weakness and is accompanied by physical weakness.
[ترجمه ترگمان]این ضعف و ضعف جسمانی است و با ضعف جسمانی همراه است
[ترجمه گوگل]حتی به دلیل تحریک پذیری، حالت غریزی از تحریک پذیری؛ این یک ضعف است و با ضعف فیزیکی همراه است

4. a state of nervous irritability.
[ترجمه ترگمان]حالتی عصبی و عصبی داشت
[ترجمه گوگل]حالت تحریک پذیری عصبی

5. Obviously, what is marked irritability to one therapist may appear to be only moderate or minimal irritability to another.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که آنچه که به یک درمانگر نشان داده می شود، ممکن است به نظر برسد که تنها متوسط و یا کم خلقی را نسبت به فرد دیگر نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بدیهی است، احساس تحریک پذیری به یک درمانگر ممکن است به نظر می رسد تنها تحریک پذیری متوسط ​​یا حداقل به دیگری است

6. Backache, headache, insomnia, upset stomach, irritability.
[ترجمه ترگمان]بی خوابی، سردرد، بیخوابی، معده آشفته، عصبانیت
[ترجمه گوگل]کمر درد، سردرد، بی خوابی، ناراحتی معده، تحریک پذیری

7. In severe depression apathy can lead to neglect, irritability to physical harm, and depressive delusions to infanticide.
[ترجمه ترگمان]در افسردگی شدید افسردگی می تواند منجر به بی توجهی، زود رنجی به آسیب فیزیکی، و توهم افسردگی برای نوزاد شود
[ترجمه گوگل]در بی حسی شدید افسردگی می تواند منجر به غفلت، تحریک پذیری به آسیب فیزیکی و توهمات افسردگی به نوزادان شود

8. The doctor advises that insomnia with resultant irritability and even mild depression may occur.
[ترجمه ترگمان]دکتر توصیه می کند که بی خوابی ناشی از زود رنجی و حتی افسردگی خفیف ممکن است رخ دهد
[ترجمه گوگل]دکتر توصیه می کند که بی خوابی با تحریک پذیری و حتی افسردگی خفیف رخ دهد

9. The following day is filled with fatigue and irritability, and just making it through the workday is a major feat.
[ترجمه ترگمان]روز بعد پر از خستگی و زود رنجی است و درست کردن آن از طریق روز کاری یک شاهکار بزرگ است
[ترجمه گوگل]روز بعد با خستگی و تحریک پذیری پر می شود و فقط آن را از طریق روز کاری یک شاهکار بزرگ است

10. Disharmony between the Liver and Spleen causes irritability along with abdominal distension and pain.
[ترجمه ترگمان]بین کبد و طحال بزرگ، باعث عصبانی شدن و درد شکمی و درد می شود
[ترجمه گوگل]ناسازگاری بین کبد و اسکلن موجب تحریک پذیری همراه با تنگی نفس و درد می شود

11. Fatigue, irritability, poor concentration, anxiety and depression--all can be signs of a B vitamin deficiency.
[ترجمه ترگمان]خستگی، عصبانیت، تمرکز ضعیف، اضطراب و افسردگی - همگی می توانند نشانه هایی از کمبود ویتامین B باشند
[ترجمه گوگل]خستگی، تحرک پذیری، غلظت ضعیف، اضطراب و افسردگی می تواند نشانه هایی از کمبود ویتامین B باشد

12. What medicaments can effect a radical cure remedial irritability rhinitis?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می تواند یک درمان رادیکال و عصبی را تحت تاثیر قرار دهد؟
[ترجمه گوگل]چه داروهایی میتوانند رینیت تحریک پذیری جبرانی را درمان کنند؟

13. Those with heroin dependence showed antinomy of both "irritability, impulsion, brisk" and "complacence with status in quo, lower enterprise", and deviations from traditional sex-roles.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که وابسته به هروئین هستند از هر دو \"زودرنجی، impulsion، چالاک\"، و \"complacence با وضعیت موجود\"، شرکت پایین تر \" و انحراف از نقش های سنتی جنسیتی نشان دادند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به وابستگی هروئین نشان دادند که هر دو 'تحریک پذیری، تحرک، شتاب' و 'تداوم با وضعیت در quo، enterprise lower' و انحراف از نقش جنسی سنتی است

14. Is irritability purpura investigates allergic source exsanguinate?
[ترجمه ترگمان]آیا irritability purpura به عنوان منبع حساسیت عمل می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا تخریب پذیری پورپورا منبع آلرژیک exsanguinate را بررسی می کند؟

پیشنهاد کاربران

اگر در مورد بدن به کار رود شامل علایمی چون خارش، سوزش و تورم و . . . می باشد. هرچه که باعث تحریک پوست شود.

کج خلقی، تندمزاجی

تحریک پذیری


کلمات دیگر: