کلمه جو
صفحه اصلی

dairy cattle


گاوهای شیرده، دام های شیری، احشام لبنیاتی

انگلیسی به فارسی

احشام لبنیاتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: cows that are raised for their milk rather than their meat.

• cows that are raised to produce milk

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] گاو شیری ؛ هر گروه از نژادهای گاوهای شیری اعم از ماده گاو، گاو نر، گوساله .

جملات نمونه

1. The farm has both beef and dairy cattle.
[ترجمه ترگمان]مزرعه هر دو گاو و گاو شیرده دارد
[ترجمه گوگل]مزرعه هر دو گاو گوشت گاو و لبنیات است

2. Most lowland farmers keep some dairy cattle and rear calves as well as wintering and fattening sheep and lambs.
[ترجمه ترگمان]بیشتر کشاورزان کم ارتفاع برخی از گاوه ای شیرده و گوساله را همانند زمستان و fattening و بره ها را نگهداری می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر کشاورزان کمین، برخی از گاوهای شیری و گوساله های عقب، گوسفند و گوسفندانی را که در زمستان و گوسفند نگهداری می کنند، نگه می دارند

3. A prize of nearly £000 for top dairy cattle has encouraged a huge entry of 777 animals, bucking downward national trends.
[ترجمه ترگمان]یک جایزه تقریبا ۱۰۰۰ پوند برای گاوه ای شیرده، ورود بزرگی از ۷۷۷ را تشویق کرد و رونده ای ملی رو به پایین را افزایش داد
[ترجمه گوگل]جایزه تقریبا £ 000 برای گاوهای شیری بزرگ، ورودی بزرگی از 777 حیوان را تشویق کرده است، که روند رو به رشد ملی را کاهش داده است

4. There is much permanent grass and more dairy cattle than in other parts of East Anglia.
[ترجمه ترگمان]grass بسیار دائمی و گاوه ای شیرده بیشتر از دیگر بخش های of شرقی است
[ترجمه گوگل]چمن های دائمی و گاوهای شیری بیشتر از سایر مناطق شرق انگلیس وجود دارد

5. The farmers concentrated upon dairy cattle and sheep and were dependent upon weaving as a second source of income.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان بر روی گاوها و گوسفندها متمرکز بودند و به بافندگی به عنوان منبع دوم درآمد وابسته بودند
[ترجمه گوگل]کشاورزان بر گاو و گوسفند لبنیات متمرکز بودند و به عنوان دومین منبع درآمد وابسته بودند

6. Kale Kale is grown for feeding dairy cattle.
[ترجمه ترگمان]کلم بروکلی برای تغذیه کردن احشام رشد کرده
[ترجمه گوگل]کلم کلم برای تغذیه گاوهای شیری رشد می کند

7. They farm dairy cattle.
[ترجمه ترگمان] اونا گاوه ای شیرده رو پرورش میدن
[ترجمه گوگل]آنها دام گاوهای لبنی را کشتند

8. A little pig, a sheep and a dairy cattle were locked in corral.
[ترجمه ترگمان]یک خوک کوچک، یک گوسفند و یک گاو شیرده در حال corral
[ترجمه گوگل]یک خوک کوچک، یک گوسفند و یک گاو شیری در گودال قفل شد

9. One of a breed of small dairy cattle originally raised in the Channel Islands.
[ترجمه ترگمان]یکی از انواع گاو شیرده کوچک که در اصل در جزایر کانال بزرگ شده بود
[ترجمه گوگل]یکی از نژاد گاو شیری کوچک در اصل در جزایر کانال مطرح شد

10. Dairy cattle breeding, pig breeding, sheep breeding and poultry breeding are developed in the district.
[ترجمه ترگمان]پرورش دام، پرورش خوکی، پرورش گوسفند و پرورش ماکیان در این منطقه ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]پرورش گاو شیری، پرورش خوک، پرورش گوسفند و پرورش طیور در منطقه توسعه یافته است

11. His herd of 170 dairy cattle and 200 young stock are kept on the land.
[ترجمه ترگمان]گله او از ۱۷۰ گاوداری و ۲۰۰ شرکت جوان در این سرزمین نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]گله او از 170 گاو شیری و 200 سهام جوان در این سرزمین نگهداری می شود

12. The farmer bought 60 heads of dairy cattle.
[ترجمه ترگمان]این کشاورز ۶۰ راس گاو شیرده را خرید
[ترجمه گوگل]کشاورز 60 سر گاو شیری را خرید

13. Dairy cattle have high yield, high - expressiondairy cattle will have high yield and good benefit.
[ترجمه ترگمان]محصولات لبنی دارای بازده بالایی هستند، پرورش گاو در سطح بالا دارای بازده بالا و سود خوب خواهد بود
[ترجمه گوگل]گاوهای شیری دارای عملکرد بالایی هستند، گاوهای با وزن بالا بیان می کنند که دارای عملکرد بالا و مزایای خوبی هستند

14. When listening to the music, dairy cattle can serve more milk.
[ترجمه ترگمان]وقتی به موسیقی گوش می دهم، گاوه ای شیرده می توانند شیر بیشتری سرو کنند
[ترجمه گوگل]در هنگام گوش دادن به موسیقی، گاوهای شیری می توانند شیر بیشتری داشته باشند


کلمات دیگر: