1. interference in other countries' internal affairs
دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر
2. interference pattern
الگوی (تداخل) هم خلی
3. interference spectrum
طیف همخلی
4. government interference discourages the growth of trade
دخالت دولت از رشد تجارت جلوگیری می کند.
5. government interference obstructed the development of trade
دخالت دولت مانع توسعه ی امور بازرگانی می شد.
6. government interference ruined the country's economy
دخالت دولت اقتصاد کشور را نابود کرد.
7. government interference stunted the economy
دخالت دولت پیشرفت اقتصادی را کند کرد
8. government interference threatens commerce with complete paralysis
دخالت دولت تجارت را به فلج کامل تهدید می کند.
9. government interference was hobbling factory productions
دخالت دولت تولید کارخانه ها را مختل کرده بود.
10. run interference (for)
(فوتبال آمریکایی) دارنده ی توپ را همراهی کردن (به منظور تنه زدن به یا پس زدن حریفان)
11. a backlash against government interference in commerce
واکنش شدید برعلیه دخالت دولت در تجارت
12. i will brook no interference
هیچگونه مداخله ای را تحمل نخواهم کرد.
13. the limits of state interference in the private affairs of the people
حدود دخالت دولت در امور خصوصی مردم
14. there is no need for interference on his part
احتیاجی به دخالت از طرف او نیست.
15. the need for a minimum of government interference in business
نیاز به کمینه ی (حداقل) دخالت دولت در امور بازرگانی
16. my factory was hedged about by too much government interference
دخالت زیاد دولت آزادی عمل کارخانه ی مرا مختل کرده بود.
17. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
18. Furthermore, they claim that any such interference is completely ineffective.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها ادعا می کنند که چنین تداخل به طور کامل بی اثر است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها ادعا می کنند که هر گونه دخالت به طور کامل بی اثر است
19. They resent foreign interference in the internal affairs of their country.
[ترجمه ترگمان]آن ها از دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور خود رنجیده خاطر می شوند
[ترجمه گوگل]آنها از دخالت خارجی در امور داخلی کشورشان انتقام می گیرند
20. He was deeply resentful of/at her interference.
[ترجمه ترگمان]او عمیقا از دخالت در interference متنفر بود
[ترجمه گوگل]او عمیقا از دخالت او رنجیده بود
21. The law is designed to prevent interference by local police.
[ترجمه ترگمان]این قانون برای جلوگیری از دخالت پلیس محلی طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این قانون برای جلوگیری از دخالت پلیس محلی طراحی شده است
22. There is some interference on the signal - do not adjust your set.
[ترجمه ترگمان]در سیگنال تداخل وجود دارد - تنظیمات خود را تنظیم نکنید
[ترجمه گوگل]دخالت در سیگنال وجود دارد - مجموعه خود را تنظیم نکنید