1. against a background of poverty and unemployment
در مقابل دورنمایی از فقر و بیکاری
2. against all expectations
برخلاف کلیه ی چشم داشت ها (یا پیش بینی ها)
3. against his lawyer's adjuration
برخلاف دستور صریح وکیلش
4. against my will
برخلاف میلم
5. against the express orders of his superior officer
برخلاف دستور صریح افسر مافوقش
6. against (all) odds
علی رغم مشکلات یا سختی ها،بر خلاف انتظار
7. against nature
خلاف طبیعت،غیرطبیعی
8. against one's better judgement
خلاف عقل سلیم (شخص)
9. against one's will
برخلاف میل کسی،(به) ناچار،(به طور) ناخواسته
10. against the (or one's) grain
برخلاف میل یا طینت کسی،ناخوشایند،رنجه آور
11. against the clock
با شتاب
12. against the grain
به طور عمود بر آوندهای چوب،برخلاف میل یا ظرفیت شخص
13. against the law
خلاف قانون،غیر قانونی
14. against the rules
خلاف مقررات
15. against the world
در مقابل جهانیان،برضد همه ی مردم
16. against time
در مسابقه یا گذشت زمان،کوشش در انجام کار پیش از انقضای وقت
17. crimes against humanity
جنایات ضد بشری
18. inoculation against smallpox
مایه کوبی ضد آبله
19. prejudice against those of a different race or religion
پیشداوری نسبت به کسانی که از نژاد یا مذهب دیگری هستند
20. propaganda against smoking
تبلیغ ضد استعمال دخانیات
21. push against the door
در را فشار بده.
22. struggling against poverty
پیکار کردن بر ضد فقر
23. unprotected against the weather
بلادفاع (یا در معرض) هوای بد
24. be against something (or someone)
مخالف چیزی (یا کسی) بودن
25. count against
به ضرر (کسی) تمام شدن
26. declare against
مخالفت (خود را) آشکار کردن،اظهار مخالفت کردن
27. discrimination against (or in favor of) someone
تبعیض برعلیه (یابرله) کسی
28. go against
مخالفت کردن با،اقدام کردن بر علیه
29. guard against
هشیار بودن،مواظب بودن،غفلت نکردن
30. hope against hope
سخت امیدوار بودن،(علیرغم نگرانی) امید داشتن
31. jar against (or on) something
با صدای ناهنجار خوردن به چیزی
32. offend against (something)
(از چیزی) تخطی کردن
33. over against
1- مخالف،طرف مقابل،رو برو 2- در مقایسه با،در سنجش با
34. over against
در برابر،در مقایسه با
35. sail against the wind
1- خلاف جهت باد کشتی رانی کردن 2- با مشکلات روبرو بودن،به مخالف برخوردن (near to the wind sail هم می گویند)
36. set against
1- موازنه کردن،ترازبندی کردن 2- مقایسه کردن 3- دشمنی کردن (با کسی)
37. side against someone
مخالف کسی بودن،طرف مقابل کسی را گرفتن،از دشمن کسی طرفداری کردن
38. swim against the stream
خلاف جهت رودخانه حرکت کردن،خلاف رسم یا خواسته ی مردم و غیره عمل کردن
39. up against
(عامیانه) در مقابل،رو در روی
40. up against it
(عامیانه) دچار مشکلات (به ویژه مشکلات مالی)
41. a backlash against government interference in commerce
واکنش شدید برعلیه دخالت دولت در تجارت
42. a blow against the atomic bomb
ضربه ای برعلیه بمب اتمی
43. a caveat against unfair practices
یک هشدار در مورد اعمال غیرمنصفانه
44. a hedge against inflation
مانعی در برابر تورم
45. a prejudice against modern art
نظر منفی نسبت به هنر امروزی
46. a victory against overwhelming odds
پیروزی علی رغم مشکلات فراوان
47. airlines compete against railways
شرکت های هواپیمایی با راه آهن ها رقابت می کنند.
48. an offense against (the principles of) morality
سر پیچی از اصول اخلاقی
49. an offense against god
گناه در برابر خدا
50. an outrage against not only newspapers but also the society itself
توهین بزرگی نه تنها به روزنامه ها بلکه به اجتماع
51. asghar turned against his former friends
اصغر با دوستان سابق خود ضدیت کرد.
52. chock up against the wall
کاملا نزدیک به دیوار،چسبیده به دیوار
53. constant vigilance against the spread of disease
مراقبت دائم در برابر گسترش بیماری
54. disciplinary action against those who have taken bribes
اقدام کیفری در مورد آنهایی که رشوه گرفته اند
55. establishing sanctions against tax evasion
برقرارسازی قیود بر علیه فرار از مالیات
56. evidence weighted against the accused
شواهد بر ضد متهم بودند.
57. facts militate against your claims!
واقعیات خلاف ادعاهای شما را نشان می دهد!
58. he agitated against his boss
بر ضد رئیس خود تحریک می کرد.
59. he argued against vegeterianism
او بر ضد گیاه خواری استدلال کرد.
60. he fought against pagans
او با کافران جنگید.
61. he intrigued against his own friend
او علیه دوست خودش توطئه چید.
62. he inveighed against his own destiny
او به سرنوشت خود فحش می داد.
63. he struggled against libidinous temptations
او در برابر وسوسه های شهوانی مقاومت می کرد.
64. he testified against my grandfather
او علیه پدربزرگم شهادت داد.
65. his claims against the company are highly debatable
ادعاهای او بر علیه شرکت بسیار قابل تردیداند.
66. his polemic against communism
جر و بحث او بر علیه کمونیسم
67. his protests against the politics of the government
اعتراضات او بر علیه سیاست های دولت
68. i am against war on principle
من به واسطه ی اصولی که به آن پایبند هستم با جنگ مخالفم.
69. it goes against my grain
با طینت من جور در نمی آید.
70. it is against my principles
مخالف معتقدات اخلاقی من است.