1. to demonstrate the truth of something
حقیقت چیزی را اثبات کردن
2. These figures clearly demonstrate the size of the economic problem facing the country.
[ترجمه A.A] این ارقام بوضوح میزان مشکل اقتصادی را که کشور با آن روبروست اثبات میکنند
[ترجمه ترگمان]این ارقام به روشنی اندازه مساله اقتصادی پیش روی کشور را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این ارقام به وضوح اندازه مسائل اقتصادی کشور را نشان می دهد
3. How do you demonstrate that the earth is round?
[ترجمه A.A] چگونه اثبات میکنید که زمین گرد است؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ثابت می کنید که زمین گرد است؟
[ترجمه گوگل]چگونه نشان می دهیم که زمین دور است؟
4. How do you demonstrate that the pressure remains constant?
[ترجمه ترگمان]چگونه ثابت می کنید که فشار ثابت باقی می ماند؟
[ترجمه گوگل]چطور نشان می دهید که فشار ثابت باقی می ماند؟
5. My assistant will now demonstrate the machine in action.
[ترجمه ترگمان]دستیار من هم اکنون دستگاه را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]دستیار من اکنون دستگاه را در عمل نشان می دهد
6. Let me demonstrate to you some of the difficulties we are facing.
[ترجمه ترگمان]بگذارید برخی از مشکلاتی که با آن مواجه هستیم را به شما نشان دهم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید به برخی از مشکلات که در حال روبرو شدنیم را به شما نشان دهیم
7. She felt increasingly frustrated by her inability to demonstrate her ideas.
[ترجمه ترگمان]او به شدت از ناتوانی در نشان دادن عقاید خود ناامید شده بود
[ترجمه گوگل]او ناتوانی خود را برای نشان دادن ایده هایش به طور فزاینده ای احساس کرد
8. You have to demonstrate that you are reliable.
[ترجمه ترگمان]باید نشان دهید که قابل اعتماد هستید
[ترجمه گوگل]شما باید نشان دهید که شما قابل اعتماد هستید
9. Recent events demonstrate the need of change in policy.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای اخیر نشان دهنده نیاز به تغییر در سیاست است
[ترجمه گوگل]وقایع اخیر نشان می دهد نیاز به تغییر در سیاست است
10. We want to demonstrate our commitment to human rights.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم تعهد خود را به حقوق بشر نشان دهیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم تعهد ما را به حقوق بشر نشان دهیم
11. We are defending the right to demonstrate.
[ترجمه ترگمان]ما از حق تظاهرات دفاع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از حق تظاهرات دفاع می کنیم
12. These facts demonstrate the folly of the policy.
[ترجمه ترگمان]این حقایق حماقت سیاست را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]این حقایق نشان دهنده احمق بودن این سیاست است
13. Thousands of people gathered to demonstrate against the new proposals.
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر برای نشان دادن مخالفت خود علیه طرح های جدید جمع شدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر برای تظاهرات علیه طرح های جدید جمع شدند
14. The new manager obviously felt the need to demonstrate her authority.
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید مشخصا نیاز به نشان دادن قدرت خود را احساس می کرد
[ترجمه گوگل]مدیر جدید به وضوح نیاز به نشان دادن قدرت او را احساس کرد
15. This section will attempt to demonstrate how the Bank of England operates.
[ترجمه ترگمان]این بخش تلاش خواهد کرد تا نشان دهد که چگونه بانک انگلستان عمل می کند
[ترجمه گوگل]این بخش تلاش خواهد کرد تا نشان دهد که چگونه بانک انگلستان کار می کند