mastitis

1. Geneticists estimated that had they not selected for mastitis resistance the national incidence would have increased by 5% over that period.

[ترجمه ترگمان]geneticists برآورد کرد که اگر برای مقاومت در برابر ورم پستان انتخاب نشده باشند، میزان شیوع ملی در طی این دوره ۵ درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]ژنتیک تخمین زده است که اگر آنها برای مقاومت در برابر ماستیت انتخاب نشده، بروز ملی در این دوره 5 درصد افزایش یابد

2. These records showed that there were occasional mastitis, lameness and infertility problems which were the main factors in reducing milk production.

[ترجمه ترگمان]این اسناد نشان دادند که ورم پستان، lameness و مشکلات ناباروری وجود دارد که عوامل اصلی کاهش تولید شیر هستند
[ترجمه گوگل]این پرونده ها نشان می دهد که مشکالت گاه به گاه، ماستیت، لنگش و ناباروری وجود دارد که عامل اصلی کاهش تولید شیر می باشد

3. The main problem areas were mastitis control, lameness and infertility - not an unknown combination in Britain.

[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی این است که کنترل ورم پستان، لنگی پا، و infertility وجود داشته باشد - نه یک ترکیب ناشناخته در بریتانیا
[ترجمه گوگل]زمینه های اصلی مسأله کنترل ماستیت، لنگش و ناباروری بود - ترکیب انگیزه ای در بریتانیا نبود

4. It has also been shown to increase mastitis and lameness and lower general condition.

[ترجمه ترگمان]همچنین نشان داده شده است که ورم پستان و لنگی پا و شرایط عمومی پایین را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]همچنین نشان داده شده است که افزایش ورم پستان و لنگش و شرایط کلی پایین تر است

5. One sign of mastitis is cracked skin on the teats.

[ترجمه ترگمان]یک نشانه از \"ورم پستان\"، پوست ترک بر روی نوک پستان است
[ترجمه گوگل]یک علامت از ماستیت پوست را روی کت و شلوار کشیده است

6. Lesions consist of necrotic placentitis and interstitial mastitis in pregnant cows, and fibrinous pleuritis with interstitial pneumonia in aborted fetuses and newborn calves.

[ترجمه ترگمان]lesions شامل of placentitis و گسترش ورم پستان در گاوه ای باردار، و fibrinous pleuritis با ذات الریه میانی در جنین های سقط شده و گوساله ها شده است
[ترجمه گوگل]ضایعات شامل پلاکتی نکتروستیک و ماستیت بینابینی در گاوهای باردار و پلوریت فیبریون با پنومونی بینابینی در جنین های قطع شده و گوساله های تازه متولد شده است

7. Thereintomilch cow mastitis and atony of forestomachs are the two important diseases.

[ترجمه ترگمان]ورم پستان گاوی Thereintomilch و atony of دو بیماری مهم هستند
[ترجمه گوگل]ماستیت گاو و آنتی بیوتیک گاوهای جنگلی دو بیماری مهم هستند

8. Abortion, mastitis, and chronic deformities of the feet are common.

[ترجمه ترگمان]ورم پستان، ورم پستان، و deformities مزمن پاها رایج هستند
[ترجمه گوگل]سقط جنین، ماستیت، و ضعف های مزمن پاهای شایع است

9. It is effective to treat cow mastitis, infectious coryza and endometritis, and is frequently added into feeds for the prevention or treatments of animal diseases.

[ترجمه ترگمان]درمان ورم پستان گاو، coryza عفونی و endometritis موثر است و اغلب به تغذیه برای پیش گیری یا درمان بیماری های حیوانی اضافه می شود
[ترجمه گوگل]برای درمان ماسیتی گاو، کوریسای عفونی و اندومتریکت موثر است و اغلب به خوراک برای پیشگیری یا درمان بیماری های حیوانات اضافه می شود

10. Teat injury injuries can also cause mastitis, so be careful during milking.

[ترجمه ترگمان]جراحات ناشی از جراحت نیز می تواند باعث ورم پستان نیز شود، پس در حین دوشیدن شیر، مراقب باشید
[ترجمه گوگل]آسیب های صدمه زدن به تست نیز می تواند باعث مسمومیت شود، بنابراین مراقب باشید در طول چاشنی

11. A month later, his wife got mastitis and could not continue to breast-feed.

[ترجمه ترگمان]یک ماه بعد، همسرش دچار ورم پستان شد و نتوانست به شیردهی ادامه دهد
[ترجمه گوگل]یک ماه بعد همسرش مبتلا به ماستیت شد و نمی توانست به تغذیه با شیر مادر ادامه دهد

12. Teat injuries can also cause mastitis, so be careful during milking.

[ترجمه ترگمان]جراحات سطحی نیز می تواند باعث ورم پستان نیز شود، پس در هنگام دوشیدن شیر، مراقب باشید
[ترجمه گوگل]آسیب های قاعدگی می تواند باعث مسمومیت شود، بنابراین مراقب باشید در طول چاشنی

13. This product helps in curing mastitis, lobular hyperplasia and tumors, and also helps in plumping your breasts, along with benefitting your cardiovascular system and heart.

[ترجمه ترگمان]این محصول به درمان ورم پستان، lobular hyperplasia و تومور کمک می کند و همچنین به افزایش دادن پستان شما کمک می کند، همراه با استفاده از سیستم قلبی عروقی و قلب
[ترجمه گوگل]این محصول در درمان ورم پستان، هیپرپلازی لوبولار و تومورها کمک می کند و همچنین در تسکین سینه ها و همچنین استفاده از سیستم قلب و عروق و قلب کمک می کند

14. Teat injuries also cause mastitis, so be careful during milking.

[ترجمه ترگمان]جراحات ناشی از ورم پستان همچنین باعث ورم پستان می شود، پس در هنگام دوشیدن شیر، مراقب باشید
[ترجمه گوگل]آسیب های قاعدگی باعث پیدایش ورم پستان می شود، بنابراین هنگام شیردهی باید مراقب باشید

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

دیکشنری تخصصی

مترادف و متضاد

جملات نمونه