کلمه جو
صفحه اصلی

embryo


معنی : جنین، رویان، مرحله بدوی، گیاهک تخم
معانی دیگر : (مجازی - مراحل اولیه ی هر چیز) آغاز، اول کار، سرآغاز، اوایل، جنین (در انسان: از آغاز آبستنی تا هفته ی هشتم) (با زهسان یا fetus مقایسه شود)، آغازین، ابتدایی، (گیاه شناسی) رویان (که در درون تخم گیاه بوده و مرکب است از هیپوکودیل و لپه ها و پلومول و غیره)، پیشوند: رویان، رویانی، جنینی [embryology] (پیش از واکه می شود: embry-)

انگلیسی به فارسی

جنین، رویان، گیاهک تخم، مرحله بدوی


جنین، رویان، مرحله بدوی، گیاهک تخم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: embryos
مشتقات: embryoid (adj.)
(1) تعریف: an organism in its earliest stage or stages of development and in a rudimentary or early form.
مشابه: germ

(2) تعریف: in vertebrates, the fertilized egg, and in humans, the fertilized ovum in the first trimester. (Cf. fetus.)

(3) تعریف: the rudimentary or early stage or form of something, such as an idea, seed, or the like.
مشابه: germ

• fetus, young of a human or animal in its early stages; beginning stage
an embryo is an animal or human in the very early stages of development in the womb.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] رویان

مترادف و متضاد

جنین (اسم)
afterbirth, fetus, embryo, germ, chrysalis, foetus

رویان (اسم)
fetus, embryo, foetus

مرحله بدوی (اسم)
embryo

گیاهک تخم (اسم)
embryo

fetus


Synonyms: incipient, organism, nucleus, egg


جملات نمونه

1. an embryo enlarges gradually
رویان به تدریج بزرگ می شود.

2. the embryo of this thought . . .
نطفه ی این اندیشه . . .

3. the project is still at the embryo stage
طرح هنوز مراحل اولیه ی خود را طی می کند.

4. The project is still at the embryo stage.
[ترجمه ترگمان]پروژه هنوز در مرحله جنینی است
[ترجمه گوگل]این پروژه هنوز در مرحله جنینی است

5. They are an embryo party of government.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک گروه از دولت هستند
[ترجمه گوگل]آنها یک جنین جنینی از دولت هستند

6. It was an embryo idea rather than a fully worked proposal.
[ترجمه ترگمان]این یک ایده جنینی بود نه یک پیشنهاد کامل
[ترجمه گوگل]این یک ایده جنین بود نه یک پیشنهاد کامل کار

7. Genes control the development of an embryo.
[ترجمه ترگمان]ژن ها توسعه یک جنین را کنترل می کنند
[ترجمه گوگل]ژن ها کنترل رشد جنین را کنترل می کنند

8. An attempt to implant an embryo using an egg from an anonymous woman donor was unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای کاشت یک جنین با استفاده از یک تخم مرغ از یک زن ناشناس، ناموفق بود
[ترجمه گوگل]تلاش برای تحریک جنین با استفاده از یک تخم مرغ از یک زن ناشناس زن، ناموفق بود

9. The embryo is placed into the uterus where it has a chance to implant.
[ترجمه ترگمان]جنین در رحم قرار می گیرد که در آن یک فرصت برای کاشت دارد
[ترجمه گوگل]جنین به رحم منتهی می شود که در آن شانس ایمپلنت را دارد

10. The department's plans for enlargement are still in embryo.
[ترجمه ترگمان]برنامه های این بخش برای توسعه هنوز در جنین وجود دارد
[ترجمه گوگل]برنامه های وزارت برای بزرگ شدن هنوز در جنین هستند

11. At seven weeks, an embryo is about three-fourths of an inch long and recognizably human.
[ترجمه ترگمان]در هفت هفته، یک جنین در حدود سه چهارم یک اینچ طول دارد و یک انسان است
[ترجمه گوگل]در هفت هفته جنین حدود سه چهارم یک اینچ بلند و قابل تشخیص انسان است

12. The system already exists in embryo.
[ترجمه ترگمان]این سیستم پیش از این در جنین وجود دارد
[ترجمه گوگل]این سیستم قبلا در جنین وجود دارد

13. They are engaging in an embryo research.
[ترجمه ترگمان]آن ها در تحقیقات جنینی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در تحقیقات جنین شرکت می کنند

14. The sex of the embryo is predetermined at fertilization.
[ترجمه ترگمان]جنس جنین در لقاح از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]جنس جنین در باروری تعیین می شود

The project is still at the embryo stage.

طرح هنوز مراحل اولیه‌ی خود را طی می‌کند.


the embryo of this thought ...

نطفه‌ی این اندیشه ...


پیشنهاد کاربران

جنین

embryo ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: رویان
تعریف: 1. جانور در مراحل اولیۀ تکوین، از زمان تقسیم تخمک بارور تا تولد؛ در انسان، از چهارمین روز تا پایان هشتمین هفتۀ باروری|||2. ساختاری در دانۀ گیاهان، قبل از جوانه‏زنی، که از تکوین تخم به وجود می‏آید

به همراه چندین کلمه مرتبط :
Embryo : رویان
Fetus : جنین
Zygote : زیگوت - زاگ ( سلول یوکاریوتی است که توسط رویداد لقاح بین گامت ها تشکیل شده )
Genome : ژنوم - ژنگان
Clone : کلون
Gamete : گامت ( یک سلول تخصص یافته است که مسئول تولید مثل جنسی می باشد )
Ovum/Egg Cell : سلول تخمک / تخمک
Sexual intercourse : آمیزش/رابطه جنسی
Sexual Arousal : برانگیختگی جنسی
Vagina : مَهبَل
Vulva : فَرَج
Uterus/Womb : رحم
Labia : لبه های کس
Libido : لیبیدو انگیزهٔ کلی جنسی یا تمایل فرد به فعالیت جنسی است
Sexual desire : میل یا نیاز جنسی
Lust : شهوت
Pleasure : لذت
Genitalia :
Urethra : پیشراب راه - میزراه - شاش راه - مجرای ادراری
Hymen : پرده بکارت
Virginity : باکرگی ( ♂️♀️ ) - دوشیزگی ( ♀️ )
Puberty : بلوغ جنسی
Gonad : غده جنسی
Female reproductive system : دستگاه تولیدمثل زنان
Fallopian tube/uterine tubes/salpinges ( singular salpinx ) /oviducts : لوله رحم یا لوله فالوپ
Cervix : دهانه رحم
Infertility : ناباروری
Hymenorrhaphy : ترمیم پرده بکارت
Consummation : شب زفاف
Layette : سیسمونی
Wedding : عروسی - پیوگانی
Wedding ring : حلقه ازدواج
Bride price : شیربها
Dowry : جهیزیه - جهاز
Childbirth : زایمان
Vaginal delivery : زایمان طبیعی
Caesarean section : عمل سزارین
Urinary retention : احتباس ادراری
Urination : دفع ادرار - ادرار کردن
Nocturnal enuresis : شب ادراری - شب میزی - خواب ادراری
Hematuria : خون ادراری - خون میزی - هماتوری - هماچوری
Urinary tract infection : عفونت ادراری
Proteinuria : پروتئینوری - پروتئین میزی
oliguria : کم ادراری/میزی
Anuria : بی ادراری
Pyuria : چرک میزی - پیوری
Dysuria : سوزش ادرار - دُش میزی
Kidney stone disease : سنگ کلیه ( urolithiasis )
Bladder stone : سنک مثانه
Bacteriuria : باکتری میزی
Choluria : ادرار صفرایی، صفرامیزی، کلوری، زرداب شاشی، زردآب میزی
Psychoanalysis : روان کاوی - روان تحلیل گری
Unconscious mind : ضمیر ناخودآگاه
Infidelity : بی وفایی - خیانت ( Cheating, adultery, or having an affair )
Adultery : زنای محصنه
Sexual jealousy : حسادت جنسی
Internal fertilization : لقاح داخلی
Sexual reproduction : تولیدمثل جنسی
External fertilization : لقاح خارجی
Sexual attraction/Sexual attractiveness/sex appeal : کشش/جذابیت جنسی
Sexual selection : انتخاب/گزینش جنسی
Offspring : فرزند - زادگان
Spouse : همسر
Marital rape : تجاوز به همسر
Sexual abuse : سوءاستفاده جنسی


کلمات دیگر: