کلمه جو
صفحه اصلی

silo


معنی : انبار غله، در سیلو گذاردن
معانی دیگر : انبار علوفه، جاشدان، خنبه، سیلوی کوچک، سیلوی روستا (به سیلو می گویند: grain elevator)

انگلیسی به فارسی

انبار غله، در سیلو گذاردن


سیلو، انبار غله، در سیلو گذاردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: silos
(1) تعریف: a high, usu. cylindrical structure used to store fodder.

(2) تعریف: an underground housing of steel and concrete from which ballistic missiles can be fired.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: silos, siloing, siloed
• : تعریف: to put or store in a silo.

• airtight tower or structure used to store grain; underground structure that serves as a housing and launching pad for a ballistic missile
a silo is a tall round metal tower on a farm, in which grain or other materials are stored.
a silo is also a specially built place underground where a missile is kept ready to be launched.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] سیلو ؛ ساختمانی که در آن علوفه، سیلو می شود .
[عمران و معماری] سیلو

مترادف و متضاد

انبار غله (اسم)
barn, granary, silo, garner, grange

در سیلو گذاردن (فعل)
silo

جملات نمونه

1. These homes were like an unsavoury silo, places to store people rather than house them.
[ترجمه ترگمان]این خانه ها مانند یک سیلوی unsavoury بودند، جایی که مردم را به جای خانه نگه می داشتند
[ترجمه گوگل]این خانه ها مانند یک سیلو ناراحت کننده بود، مکان هایی برای ذخیره کردن مردم به جای خانه آنها

2. Snaking ominously up from its subterranean silo, the 330, 000-pound missile nearly breaks the surface.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در زیر زمین زیر زمینی از زیر زمین زیر زمین قرار دارد، ۳۳۰ کیلومتر طول دارد که نزدیک است سطح آن را بشکند
[ترجمه گوگل]موشک های 330 و 000 پوند تقریبا سطح را تخریب می کند

3. Place in preheated oven and bake until silo is crisp and brown, about 30 minutes.
[ترجمه ترگمان]در فر preheated بگذارید و بپزد تا یک سیلوی برشته و قهوه ای شود حدود ۳۰ دقیقه
[ترجمه گوگل]محل را در اجاق بریزید و تا زمانی که سیلیس ترد و قهوه است، حدود 30 دقیقه بپزید

4. Whether or not these were in silo reefs is still a matter of dispute, but the dominance of the limestone is everywhere obvious.
[ترجمه ترگمان]این که آیا این ها در reefs سیلوی وجود دارند یا نه، هنوز مساله اختلاف است، اما سلطه سنگ آهک در همه جا مشهود است
[ترجمه گوگل]این که آیا این در صخره های سیلو بود یا خیر، هنوز موضوع اختلاف است، اما تسلط سنگ آهک در همه جا آشکار است

5. From the holding silo grain passes over the continuous flow drier and any overflow travels back to the holding silos.
[ترجمه ترگمان]از ماده نگهدارنده سیلو به خشک تر شدن جریان پیوسته و هر گونه موج سرریز بازگشتی به سیلوهای نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]از مخزن نگهدارنده سیلوها بر جریان خشک کن پیوسته عبور می کند و هر سرریزی به سیلوها برگردانده می شود

6. The grain came from an Arizona silo and was shipped from Houston.
[ترجمه ترگمان]این گندم از یک سیلوی آریزونا آورده شد و از هوستون ارسال شد
[ترجمه گوگل]دانه از یک سیلوی آریزونا آمد و از هوستون حمل شد

7. About 15 firefighters tackled the blaze in a silo at I'Anson's mill in Masham in the Dales.
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۵ آتش نشان در یک سیلوی در mill در Masham در the آتش زدند
[ترجمه گوگل]در حدود 15 آتش نشان، آتش سوزی را در یک سیلو در نیروگاه یونسون در Masham در Dales حل کرد

8. It was the season for stocking the Enlows' silo with winter feed, and I had a merry time in its pungent depths, stamping down the ensilage that pelted me from high above.
[ترجمه ترگمان]این فصل یک فصل برای جوراب Enlows با غذای زمستانی بود و من اوقات خوشی را در اعماق تلخ آن با لگد به زمین می کوبید و مرا از بالا به پایین پرت می کرد
[ترجمه گوگل]این فصل برای ذخیره سازی سیلوی Enlows با تغذیه زمستانی بود و من در لحظات پر زرق و برق خودم را شاد و خوشحال کردیم و در حال خم کردن سیلوا که من را از بالای بالا پرتاب کرد

9. The homogenization principle of gravity blending silo and the working principle of blending pipe are recommended.
[ترجمه ترگمان]اصل homogenization ترکیب گرانش و اصل کار ترکیب کردن لوله توصیه می شود
[ترجمه گوگل]اصل همزن گرانش مخلوط کردن سیلو و اصل کار مخلوط کردن لوله توصیه می شود

10. Later we walked to an abandoned silo.
[ترجمه ترگمان]بعد ما به سوی یک پناه گاه متروک رفتیم
[ترجمه گوگل]بعدها به یک سیلو رها شدیم

11. To store ( fodder ) in a silo for preservation.
[ترجمه ترگمان]برای نگهداری (علوفه)در یک سیلوی برای نگهداری
[ترجمه گوگل]برای ذخیره (خوراک) در یک سیلو برای نگهداری

12. The structure of sand storage silo for the use of coarse sand cemented fill and its pulp discharge method have been studied in this paper.
[ترجمه ترگمان]ساختار سیلوی انبار ماسه برای استفاده از ماسه سنگی استحکام یافته و روش تخلیه pulp آن در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]ساختار سیلو ذخیره سازی شن و ماسه برای استفاده از سمنت سیمان درشت و روش تخلیه خمیر آن در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است

13. Mainly includes bucket elevator, FU chain conveyor, aging silo, impeller feeder, packing silo, packing machine, belt conveyor for packing, etc.
[ترجمه ترگمان]عمدتا شامل آسانسور سطلی، conveyor زنجیره ای FU، سیلوی پیری، feeder impeller، silo بسته بندی، ماشین بسته بندی، conveyor تسمه برای بسته بندی، و غیره می شود
[ترجمه گوگل]عمدتا شامل آسانسور سطل، نوار نقاله زنجیره ای FU، سیلوی پیری، فیدر پروانه، بسته بندی سیلو، بسته بندی ماشین، نوار نقاله برای بسته بندی، و غیره

14. The R . C . silo that has been and summarized inand unbonded prestress concrete silo is put forward.
[ترجمه ترگمان]R ج سیلوی که به طور خلاصه نوشته شده بود، به صورت خلاصه نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]R سی سیلو است که در سیلوهای بتنی پیش بند بندی شده و درهم و برهم قرار داده شده است

15. Cement bulk loader can convey cement from bottom silo to bulk truck or ship automatically.
[ترجمه ترگمان]بارکننده حجیم سیمان می تواند سیمان را از سیلوی زیرین به یک کامیون یا کشتی به طور خودکار انتقال دهد
[ترجمه گوگل]لودر سیمان می تواند سیمان را از سیلوهای پایین به کامیونهای باربری یا کشتی منتقل کند

پیشنهاد کاربران

جدا کردن ( یک سیستم، پردازش یا دپارتمان یا . . . ) از یکدیگر

( در حالت Noun ) یک سیستم، پروسه، دپارتمان و یا غیره که به صورت جدا از هم عمل می کنند.

در فضای محدود


1 : a tower that is used to store food ( such as grain or grass ) for farm animals
2 : an underground structure that is used for storing and firing a missile

سای لُ

در حالت انزوا و جزیره ای عمل کردن سازمانها - جدا و به دور از همکاری

silo ( علوم نظامی )
واژه مصوب: پرتابگاه زیرزمینی
تعریف: سازۀ زیرزمینی بزرگی که از درون آن موشک های بزرگ زمین به زمین پرتاب می شود


کلمات دیگر: