1. The leader of the lost group appealed to them not to panic.
رهبر گروه بازنده، از آنان خواست که وحشت نکنند
2. When the danger was exaggerated, a few people started to panic.
وقتی که در مورد خطر اغراق شد، تعدادی از مردم به وحشت افتادند
3. The source of panic in the crowd was a man with a gun.
منشأ ترس در میان جمعیت، یک مرد مسلّح بود
4. panic selling
فروش عجولانه
5. panic spread on the stock market
ترس و نگرانی بورس سهام را فرا گرفت.
6. to throw into a panic
هراس زده کردن
7. push (or press) the panic button
(امریکا - خودمانی) هول کردن،با دستپاچگی (و بدی) کاری را انجام دادن،هراس زده شدن
8. a levelheaded man who doesn't panic
آدم خونسردی که زود دستپاچه نمی شود
9. at a time of popular panic
هنگام سراسیمگی عمومی
10. when the police ordered the car to stop, the driver got into a panic
وقتی که پلیس دستور توقف اتومبیل را داد راننده دستپاچه شد.
11. An earthquake hit the capital, causing panic among the population.
[ترجمه ترگمان]زلزله به پایتخت اصابت کرد و باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شد
[ترجمه گوگل]زمین لرزه به پایتخت ضربه زد و موجب وحشت مردم شد
12. Thank you for your smile, once panic over my time.
[ترجمه ترگمان] ممنون که لبخند زدی، یه بار از زمان من وحشت زده بودی
[ترجمه گوگل]از لبخند شما متشکریم، زمانی که بیش از زمان من وحشت زده شدم
13. There was a stampede of panic - stricken crowd from the burning hotel.
[ترجمه ترگمان]جمعیت وحشت زده در هتل می سوخت
[ترجمه گوگل]یک ترس از جمعیت ترسناک از هتل سوزان وجود داشت
14. A recent sales hiccup is nothing to panic about.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به فروش اخیر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]یک اخاذی در فروش اخیر هیچ چیز در مورد وحشت زده نشده است
15. He felt a spasm of panic sweeping over him.
[ترجمه ترگمان]موجی از وحشت وجودش را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]او احساس اسپاسم ناخوشایندی را بر سر او کرد
16. Her symptoms are suggestive of a panic disorder.
[ترجمه ترگمان]علائمش نشون دهنده یه اختلال اضطراب و اضطراب - ه
[ترجمه گوگل]علائم آن نشانه ای از اختلال هراس است
17. Panic spread through the crowd as the bullets started to fly.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گلوله ها شروع به پرواز کردند، وحشت در میان جمعیت پخش شد
[ترجمه گوگل]هراس از طریق جمعیت به عنوان گلوله شروع به پرواز گسترش یافته است
18. Her calm expression hid her inward panic.
[ترجمه ترگمان]چهره آرام و آرام او اضطراب درونی خود را پنهان کرد
[ترجمه گوگل]بیان آرامش او وحشت درونی خود را مخفی کرد
19. When the theater caught fire, there was a panic.
[ترجمه ترگمان]وقتی تئاتر آتش گرفت، وحشت زده شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که تئاتر آتش گرفت، یک وحشت وجود داشت
20. A look of panic crossed his face.
[ترجمه ترگمان]چهره وحشت زده چهره اش را درهم کشید
[ترجمه گوگل]نگاه وحشت از چهره او عبور کرد
21. The rising tone of her voice emphasized her panic.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند شدن صدایش تاکید کرد که ترس و وحشت بر او چیره شده است
[ترجمه گوگل]لحن در حال افزایش صدای او بر وحشت او تأکید کرد