1. tick off
1- (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن،مواخذه کردن 2- ( خودمانی) خشمگین کردن،عصبی کردن
2. the regular tick of the clock
تک تک منظم ساعت
3. Put a tick in the box if you agree with this statement.
[ترجمه سید مهدی] اگر با این بیانیه موافقید، جای خالی را تیک بزنید.
[ترجمه ترگمان]اگر با این بیانیه موافق هستید یک تیک در جعبه بگذارید
[ترجمه گوگل]اگر با این بیانیه موافقت کنید، در جعبه تیک بزنید
4. He allowed the engine to tick over for 5 minutes to make it warm up gradually.
[ترجمه ترگمان]او به موتور اجازه داد تا به مدت ۵ دقیقه موتور را تیک بزند تا به تدریج گرم شود
[ترجمه گوگل]او اجازه داد تا موتور به مدت 5 دقیقه تکان دهد تا به تدریج گرم شود
5. Put a tick if the answer is correct and a cross if it's wrong.
[ترجمه ترگمان]اگر جواب درست باشد و اگر اشتباه باشد، یک صلیب بردار
[ترجمه گوگل]در صورتی که پاسخ صحیح باشد و یک صلیب اگر اشتباه باشد، تیک بزنید
6. The silence was broken only by the tick of the clock.
[ترجمه ترگمان]سکوت فقط در اثر تیک تاک ساعت شکسته بود
[ترجمه گوگل]سکوت فقط توسط تیک ساعت ختم شد
7. I had to tick him off for being late again.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم برای دیر کردن او را معطل کنم
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم او را مجبور کنم که دوباره دیر شود
8. Mrs Watts will tick you off if you're late again.
[ترجمه ترگمان]اگر دوباره دیر کنی، خانم وات کین you می کند
[ترجمه گوگل]خانم واتس اگر مجددا دیر می کنید، شما را خنثی می کند
9. Tick each item on the list as you complete it.
[ترجمه غلامرضا ثمری] هر آیتمی رو که کامل می کنی در فهرست تیک بزن.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که تو لیست هست رو به عنوان کامل انجام بده
[ترجمه گوگل]با تکمیل آن، هر آیتم را در فهرست تایپ کنید
10. Opposite his own name was a small tick.
[ترجمه ترگمان]در مقابل اسم خودش یک سوسک کوچک بود
[ترجمه گوگل]برخلاف نام خودش یک تیک کوچک بود
11. It's difficult to tick off in a phrase.
[ترجمه ترگمان]گفتن یک جمله دشوار است
[ترجمه گوگل]در یک عبارت دشوار است
12. Hold on/Hang on a tick - I'm not quite ready.
[ترجمه ترگمان]صبر کن صبر کن من کاملا آماده نیستم
[ترجمه گوگل]نگه داشتن / قطع در یک تیک - من کاملا آماده نیست
13. I'll be with you in a tick/in two ticks.
[ترجمه ترگمان]من با تو در یک tick و دو حشره خواهم بود
[ترجمه گوگل]من با شما در یک تیک / در دو کنه خواهم بود
14. Just tick the box on your order form.
[ترجمه ترگمان] فقط جعبه سفارش بده
[ترجمه گوگل]فقط جعبه را در فرم سفارش خود تیک بزنید
15. He sat listening to the tick of the grandfather clock.
[ترجمه ترگمان]به صدای تیک ساعت پدربزرگ گوش می داد
[ترجمه گوگل]او گوش دادن به تیک ساعت پدربزرگ