کلمه جو
صفحه اصلی

cattle


معنی : گله گاو، احشام و اغنام
معانی دیگر : (محلی) حیوانات اهلی روستایی (مانند گاو و گوسفند و اسب)، چهارپا، دام ها، رمه، ستور، احشام، گاوها (اعم از نر و ماده و اخته شده و گوساله)، گواره، (تحقیر آمیز) توده ی مردم، عوام الناس

انگلیسی به فارسی

احشام واغنام، گله گاو


گاو، گله گاو، احشام و اغنام


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: large, four-legged, plant-eating animals, including cows, bulls, and other domestic bovines, kept for milk or meat.

• large cud-chewing animals with horns and cloven hoofs (bulls, cows, steers, etc.)
cattle are cows and bulls.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] به گاو بالغ اعم از نر یا ماده اطلاق می شود.

مترادف و متضاد

گله گاو (اسم)
cattle

احشام و اغنام (اسم)
cattle

bovine animals


Synonyms: beasts, bovid mammals, bulls, calves, cows, dogies, herd, livestock, longhorn, moo cows, oxen, shorthorns, stock, strays


جملات نمونه

1. cattle are hauled by rail
گاوها را با راه آهن می برند.

2. cattle farms need lots of feed
مزارع دامداری به علوفه ی فراوان نیاز دارند.

3. a cattle baron
گله دار بزرگ

4. a cattle drive
دسته ی گاو و احشام

5. a cattle empire which extended over several thousand acres
امپراتوری احشام که چندین هزار جریب وسعت داشت

6. angy cattle
دام های کشیده اندام

7. estray cattle
گاوهای بی صاحب

8. those cattle bore the brand of his ranch
آن احشام دارای داغ (ویژه ی) مزرعه ی گاوداری او بودند.

9. a field of cattle
مزرعه ی دامداری

10. ninety head of cattle
نود راس گاو

11. they keep the cattle in a fenced-off field
احشام را در زمین نرده کشی شده ای نگهداری می کنند.

12. we drove the cattle inside the pen
دام ها را به درون طویله راندیم (هدایت کردیم).

13. we shipped the cattle to chicago by rail
دام ها را با ترن به شیکاگو فرستادیم.

14. closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند

15. they hang charms around the necks of their children and cattle
آنان طلسم به گردن کودکان و چهار پایان خود می آویزند.

16. The cowboys rounded the cattle up.
[ترجمه روشناگلزار] گاوچران گاوهارا جمع کردند
[ترجمه ترگمان]کابوی ها گاوها را جمع و جور کردند
[ترجمه گوگل]گاوچران گاو را گرد می کند

17. I run a cattle station some miles up-country.
[ترجمه ترگمان]من یه پمپ بنزین رو چند مایلی اداره می کنم
[ترجمه گوگل]من یک ایستگاه گاو را چندین مایل به سر می بردم

18. We have both dairy and beef cattle on the farm.
[ترجمه ترگمان]ما هر دو شیر گاو و گوشت گاو را در مزرعه داریم
[ترجمه گوگل]ما هر دو گاو شیری و گوشتی در مزرعه داریم

19. The cattle got out of the field through an opening in the fence.
[ترجمه ترگمان]گله از میان روزنه ای که به پرچین باز می شد، از میدان خارج شد
[ترجمه گوگل]گاو از طریق یک باز در حصار از میدان خارج شد

20. 000 head of cattle died of the disease in one month.
[ترجمه ترگمان]در عرض یک ماه هزار راس گاو از این بیماری درگذشتند
[ترجمه گوگل]یک هزار گاو از یک ماه در این بیماری جان خود را از دست دادند

21. The cattle were well fenced out.
[ترجمه ترگمان]گاوها محوطه را با حصار محصور کرده بودند
[ترجمه گوگل]گاوها به خوبی محصور شده بودند

اصطلاحات

cattle-grid

(انگلیس) صفحه‌ی آهن مشبک که بر کف برخی راه‌ها می‌گذارند تا چهارپایان نتوانند از آن رد شده و وارد جاده شوند


cattle-market

1- بازار خرید و فروش چارپایان 2- (انتقادآمیز) نمایش‌هایی که در آن بر گیرایی بدنی و جنسی زنان تکیه می‌شود (مانند مسابقات زیبایی)


پیشنهاد کاربران

گله گاو

چرا گاه

جمعی از حیوانات اهلی

چراگاه یا همان گله همه ی حیوانات اهلی . مثلا گله ی گاو, گله ی گوسفند, گله ی بز و . . . . . . . . . .

چهار پایان

گله بزرگ چهار پایان

گاو ماده

احتیاج

گوساله

معناى ازدحام جمعیت یا توده مردم البته به صورت تحقیر آمیز هم هست مثلا
The halls are nearly empty, the cattle call has passed
رارهرو تقریبا خالی اند و خبرى از شلوغی اولیه نیست

گله گاو***جمعی از گاو

گاوهای نر و ماده اهلی که برای تولید شیر یا گوشت نگهداری میشوند ( cows and bulls )

گله گاو و گوسفند

دام ها

دام، احشام


کلمات دیگر: