کلمه جو
صفحه اصلی

commence


معنی : شروع کردن، اغاز کردن
معانی دیگر : آغاز کردن یا شدن، آغازیدن، شروع کردن یا شدن، سر کردن

انگلیسی به فارسی

آغاز کردن، شروع کردن


شروع کن، شروع کردن، اغاز کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: commences, commencing, commenced
• : تعریف: to begin or have a beginning; start.
مترادف: begin, initiate, institute, start
متضاد: conclude, stop
مشابه: approach, embark, establish, found, inaugurate, introduce, kick off, launch, lead, mount, open, originate, set about

- Classes have already commenced at the university.
[ترجمه ترگمان] کلاس ها هم اکنون در دانشگاه شروع شده اند
[ترجمه گوگل] کلاس ها در حال حاضر در دانشگاه آغاز شده است
- They commenced their journey on foot.
[ترجمه ترگمان] سفرشان را پیاده شروع کردند
[ترجمه گوگل] آنها سفر خود را به پا کردند

• begin, start
when something commences or when you commence something, it begins to take place from a particular time onwards; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] شروع کردن
[حقوق] اقامه کردن، آغاز کردن، شروع کردن

مترادف و متضاد

شروع کردن (فعل)
start, tee off, begin, start up, commence, launch, set in, embark

اغاز کردن (فعل)
initial, set, tee off, begin, commence, inchoate, inaugurate, incept, initiate, sparkplug

start action


Synonyms: arise, begin, come into being, come into existence, embark on, enter upon, get cracking, get going, get one’s feet wet, get show on road, hit the ground running, inaugurate, initiate, jump into, kick off, launch, lead off, open, originate, start the ball rolling, take up, tear into


Antonyms: cease, complete, end, finish, stop


جملات نمونه

1. Graduation will commence at ten o'clock.
جشن فارغ التحصیلی ساعت ده شروع خواهد شد

2. Bella hesitated before commencing her speech.
جشن فارغ التحصیلی ساعت ده شروع خواهد شد

3. The discussion commenced with a report on urban affairs.
بحث یا گزارشی در مورد فعالیت های شهری، شروع شد

4. Training will commence on 5 October, running from Tuesday to Saturday inclusive.
[ترجمه ترگمان]آموزش از سه شنبه ۵ اکتبر آغاز خواهد شد و از سه شنبه تا شنبه فراگیر ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]آموزش در 5 اکتبر آغاز خواهد شد، از روز سه شنبه تا شنبه آغاز می شود

5. Work will commence on the new building immediately.
[ترجمه ترگمان]کار بر روی ساختمان جدید به سرعت آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]کار بر روی ساختمان جدید بلافاصله شروع می شود

6. We commence building on March 18 th.
[ترجمه ترگمان]ما ساختمان را در روز ۱۸ مارس شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در 18 مارس شروع به ساختن می کنیم

7. We will commence with this work.
[ترجمه ترگمان]با این کار شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما با این کار شروع خواهیم کرد

8. The performances will commence in a minute.
[ترجمه ترگمان]نمایش ها در عرض یک دقیقه آغاز خواهند شد
[ترجمه گوگل]اجرای آنها در یک دقیقه آغاز خواهد شد

9. We will commence building work in August of next year.
[ترجمه ترگمان]ما کار ساخت خود را در ماه اوت سال آینده آغاز خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما در ماه اوت سال آینده کار ساخت را آغاز خواهیم کرد

10. Shall we let the meeting commence, gentlemen?
[ترجمه ترگمان]آقایان، اجازه بدهید جلسه را شروع کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما می توانیم جلسه را آغاز کنیم، آقایان؟

11. The meeting is scheduled to commence at noon.
[ترجمه ترگمان]جلسه قرار است ظهر شروع شود
[ترجمه گوگل]این جلسه در ظهر آغاز می شود

12. The renewal licence will commence on the date your application is received in the Driver Licensing Central Office.
[ترجمه ترگمان]گواهی نامه تمدید زمانی که درخواست شما در اداره مرکزی مجوز گواهی نامه دریافت می شود آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]مجوز تجدید در تاریخ در تاریخ درخواست شما در اداره مرکزی مجوز درایور دریافت خواهد شد

13. In this case, it must commence formal proceedings.
[ترجمه مهنا] در این مورد / صورت باید رسیدگی رسمی شروع شود
[ترجمه ترگمان]در این صورت، باید مراسم رسمی را شروع کنیم
[ترجمه گوگل]در این مورد، باید رسیدگی رسمی آغاز شود

14. Then the shouting matches would commence.
[ترجمه ترگمان]آن وقت کبریت شروع می شود
[ترجمه گوگل]سپس مسابقات فریبنده آغاز می شود

15. The defendant did not commence proceedings against the appellant until 7 March 198
[ترجمه ترگمان]متهم شروع به اقامه دعوی علیه the تا ۷ مارس ۱۹۸ نکرد
[ترجمه گوگل]متهم تا روز 7 مارس 1982 پرونده علیه متهم را آغاز نکرد

16. Such a process of education must inevitably commence with the young.
[ترجمه ترگمان]چنین فرآیند آموزش باید به طور اجتناب ناپذیری با جوانان آغاز شود
[ترجمه گوگل]چنین فرآیند آموزش باید ناگزیر با جوان آغاز شود

17. We commence building next week.
[ترجمه ترگمان]هفته دیگه ساختمون رو شروع می کنیم
[ترجمه گوگل]ما شروع به ساختن هفته آینده می کنیم

18. The Vigil of the Lord's Resurrection will commence at 00 p. m.
[ترجمه ترگمان]The رستاخیز مسیح از ساعت چهار بعد از ظهر آغاز خواهد شد ام
[ترجمه گوگل]محرمانه قیامت خداوند در ساعت 00 صبح آغاز خواهد شد متر

The academic year commences in September.

سال تحصیلی در سپتامبر آغاز می‌شود.


پیشنهاد کاربران

شروع شدن

پا نهادن در کاری


کلمات دیگر: