1. In the old days, they would paint and tattoo their bodies for ceremonies.
[ترجمه someone] در روزگاران قدیم٬آنها بدن های خود را برای مراسم نقاشی و خالکوبی ( تاتو ) می کردند
[ترجمه ترگمان]در روزگار قدیم، آن ها رنگ و روی بدنشان را برای تشریفات نقاشی می کردند
[ترجمه گوگل]در روزهای گذشته، آنها را برای مراسم رنگ و خالکوبی بدن خود
2. She's having a tattoo done on her leg.
[ترجمه ترگمان] اون یه خالکوبی روی پاش کرده
[ترجمه گوگل]او یک خال کوبی بر روی پای خود دارد
3. He has a tattoo of a snake on his left arm.
[ترجمه ترگمان] اون یه خالکوبی روی بازوی چپش داره
[ترجمه گوگل]او یک خال کوبی از یک مار در بازوی چپ خود دارد
4. She has a tattoo of a tiger on her shoulder.
[ترجمه ترگمان] اون یه خالکوبی روی شونه ش داره
[ترجمه گوگل]او یک خال کوبی از یک ببر بر روی شانه اش دارد
5. I've decided to get my tattoo removed.
[ترجمه someone] من تصمیم گرفتم خالکوبی هایم را پاک کنم. ( از بین ببرم )
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که خالکوبی هام رو از بین ببرم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم خال کوبی من حذف شود
6. He has a tattoo on the back of his hand.
[ترجمه ترگمان] اون پشت دستش یه خالکوبی داره
[ترجمه گوگل]او خال کوبی در پشت دست خود دارد
7. He had an eagle tattoo on one of his biceps.
[ترجمه ترگمان]یه خالکوبی عقاب روی یکی از biceps داشت
[ترجمه گوگل]او یک تاتو عقاب در یکی از دوچرخه هایش داشت
8. He had a tattoo on his left arm.
[ترجمه ترگمان]روی بازوی چپش خالکوبی داشت
[ترجمه گوگل]او خال کوبی در بازوی چپ خود داشت
9. He beat a frantic tattoo with his hands on the door.
[ترجمه ترگمان]با دست هایش روی در ضرب گرفته بود
[ترجمه گوگل]او دست خالی را روی دستش گذاشت
10. He had a tattoo on every visible appendage.
[ترجمه ترگمان] اون روی هر چیزی خالکوبی داشت
[ترجمه گوگل]او خال کوبی بر روی هر پدیده قابل مشاهده داشت
11. George felt his heart begin to beat a tattoo against his ribs.
[ترجمه ترگمان]جورج احساس کرد که قلبش شروع به تپیدن کرد
[ترجمه گوگل]جورج احساس کرد قلب او شروع به ضرب و شتم تاتو در برابر دنده های خود را
12. Her fingers tapped a light tattoo on the table.
[ترجمه ترگمان]انگشتانش به یک خالکوبی نوری روی میز ضربه زد
[ترجمه گوگل]انگشتان دستش روی تخت خالی بود
13. The drummers beat a tattoo each morning.
[ترجمه ترگمان]طبل زن ها هر روز صبح یک خالکوبی داشتند
[ترجمه گوگل]درامرها هر روز صبح یک خال کوبی را می زدند
14. Later, her hairy spider tattoo engulfed him.
[ترجمه ترگمان]بعد، خالکوبی عنکبوت پشمالو او را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]بعدها، خالکوبی عنکبوتی مودار او را غرق کرد