1. behind a shroud of secrecy
در پس پرده ی اختفا
2. behind the curtain
پشت پرده
3. behind the desk, one could see a few dust-covered cobwebs
پشت میز چند تار عنکبوت پوشیده از گرد و غبار به چشم می خورد.
4. behind the hill
آن سوی تپه
5. behind bars
(عامیانه) در زندان،پشت میله های زندان
6. behind someone's back
یواشکی،بدون اطلاع شخص ذی نفع،نامردانه
7. behind the eight ball
(خودمانی) در موقعیت بسیار بد
8. behind the scenes
در پس پرده،در خفا،دور از انظار،پنهانی
9. behind the times
قدیمی مسلک،عقب افتاده،امل،از حال بی خبر
10. away behind
بسیار عقب
11. from behind a prison wire
از پشت سیم خاردار زندان
12. look behind
به عقب نگاه کن.
13. stand behind me
پشت من بایست.
14. walk behind me
پشت سرم بیا.
15. drop behind
عقب افتادن،پشت سر گذاشته شدن
16. fall behind
1- عقب افتادن (در مسابقه یا پیشرفت یا مطالعه و غیره) 2- (اجاره و قرض و غیره) نکول کردن
17. get behind
1- به عقب یا پشت (چیزی) رفتن 2- پشتیبانی کردن،حمایت کردن 3- (در پرداخت قسط یا قرض) عقب افتادن،نکول کردن
18. power behind the throne
قدرت پشت پرده،شخص نیرومندی که پشت پرده و به نام دیگری کار می کند
19. wet behind the ears
(عامیانه) بی تجربه،ناشی،بچه مچه،چلغوز
20. deals made behind the scenes
معاملاتی که در پس پرده انجام می شود
21. he gets behind in his rent payment
در پرداخت کرایه نکول می کند.
22. he lagged behind the rest because his shoes were hurting his feet
او از دیگران عقب ماند چون کفش هایش پاهایش را می زد.
23. he sat behind me
او پشت سر من نشست.
24. he was behind the class in english, but he soon caught up
او در انگلیسی از کلاس عقب بود ولی زود رسید.
25. he went behind the trees to relieve himself
برای قضای حاجت رفت پشت درخت ها.
26. i hid behind the curtain but my heart was thumping
پشت پرده پنهان شدم ولی قلبم تاپ تاپ می کرد.
27. she lags behind at school
او در درس (یا در مدرسه) عقب است.
28. she sat behind her desk and wrote two letters
او پشت میز کارش نشست و دو نامه نوشت.
29. the lake behind karaj dam
دریاچه ی پشت سد کرج
30. the mastermind behind that robbery
مغز متفکر مسئول آن سرقت
31. the person behind
نفر بعدی،نفر عقب
32. they hid behind the embankment
آن سوی پشته پنهان شدند.
33. they sat behind a column to escape notice
آنان پشت ستون نشستند که کسی متوجه آنها نشود.
34. to drop behind in one's studies
در مطالعات خود دچار عقب افتادگی شدن
35. to fall behind in one's dues
در پرداخت دیون خود تاخیر کردن
36. not dry behind the ears
(عامیانه) بی تجربه،ناآزموده،تازه کار
37. a candle glimmered behind the window
در پشت پنجره شمعی سوسو می زد.
38. his apprenticeship was behind him
(دوران) شاگردی او سپری شد.
39. my problems lie behind
مسائلم را پشت سر گذاشته ام.
40. reporters were lurking behind the tree
خبرنگاران پشت درخت کمین کرده بودند.
41. the moon sank behind a hill
ماه در پشت تپه فرو رفت.
42. the president is behind this project
رئیس جمهور از این طرح پشتیبانی می کند.
43. the sun disappeared behind clouds
خورشید پشت ابرها ناپدید شد.
44. the sun vanished behind the clouds
خورشید پشت ابرها ناپدید شد.
45. the vegetable garden behind my house
محوطه ی سبزیکاری در پشت خانه ی من
46. there is something behind this news
ماورای این خبر مطلبی هست (زیر کاسه نیم کاسه است).
47. we took cover behind a wall
ما به دیواری پناه بردیم،پشت دیوار سنگر گرفتیم.
48. when he got behind the podium, he drew a blank and started to mumble
وقتی پشت میز خطابه رفت حواسش پرت شد و به من من کردن افتاد.
49. a crass, bespectacled manager behind a large desk
یک مدیر عینکی احمق پشت یک میز بزرگ
50. a wake of dust behind the truck
دنباله ای از گرد و خاک در پس کامیون
51. he had to leave behind his mother and his two sons as pawns
او مجبور شد مادر و دو پسرش را به عنوان گروگان آنجا بگذارد و برود.
52. he spent five years behind bars
او پنج سال زندان بود.
53. his hands were cuffed behind him
دستانش را بر پشتش دستبند زده بودند.
54. she wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her
خاطرات خود را در اتاق دربسته می نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.
55. that country is dropping behind its neighbors
آن کشور دارد از همسایه هایش عقب می افتد.
56. the book he left behind
کتابی که به جا گذاشت
57. the country's economy lags behind those of its neighbors
اقتصاد کشور از اقتصاد همسایگانش عقب است.
58. the sun flashed from behind a cloud
خورشید از پس ابری درخشید.
59. the sun peeped from behind the clouds
خورشید از پس ابرها نمایان شد.
60. the train was running behind
ترن تاخیر داشت.
61. the wealth he left behind
ثروتی که از خود باقی گذاشت
62. village lights shimmered from behind the pall of mist
چراغ های دهکده از ماورای پرده ای از مه سوسو می زدند.
63. who is the brains behind this project?
مغز متفکر این طرح کیست ؟
64. a cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers
یک هسته ی مرکزی (متشکل از) خرابکاران،محرک پشت پرده ی اغتشاشات اخیر کارگران بود.
65. a cloud of dust rose behind the truck
توده ای از گرد و خاک پشت سر کامیون به هوا برخاست.
66. a fat man was standing behind the medicine counter
مرد چاقی پشت پیشخوان داروها ایستاده بود.
67. give me a boost from behind so i can climb the tree
از عقب مرا هل بده تا بتوانم بالای درخت بروم.
68. high winds drifted the snow behind the wall
باد شدید برف را در پشت دیوار انباشته کرد.
69. in space technology they lag behind us by ten years
آنها در فنون فضانوردی ده سال از ما عقب هستند.
70. sit in your mother's place behind that desk
روی صندلی مادرت پشت آن میز بنشین.