کلمه جو
صفحه اصلی

defend


معنی : طرفداری کردن، حمایت کردن، دفاع کردن از، مصون ساختن، محافظت کردن
معانی دیگر : حفظ کردن، حفاظت کردن، (ورزش) دروازه (یا رکورد) را حفظ کردن، پشتیبانی کردن

انگلیسی به فارسی

دفاع کردن از، حمایت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: defends, defending, defended
(1) تعریف: to protect from harm, seizure, or intrusion; guard.
مترادف: guard, protect
متضاد: attack
مشابه: bolster, convoy, fight for, fortify, safeguard, secure, shelter, shield

- The army has been called in to defend the city.
[ترجمه ترگمان] ارتش برای دفاع از شهر فراخوانده شده است
[ترجمه گوگل] ارتش برای دفاع از شهر دعوت شده است
- The dog defended its owner from an attacker in the park.
[ترجمه ترگمان] سگ از مالک خود در پارک دفاع کرد
[ترجمه گوگل] سگ مالک خود را از یک مهاجم در پارک دفاع کرد
- The team is fighting to defend its title.
[ترجمه ترگمان] این تیم در حال مبارزه برای دفاع از عنوان خود است
[ترجمه گوگل] این تیم برای دفاع از عنوانش مبارزه می کند
- The goalie must defend the team's goal.
[ترجمه ترگمان] دروازه بان باید از دروازه تیم دفاع کند
[ترجمه گوگل] دروازه بان باید از هدف تیم دفاع کند

(2) تعریف: to justify or give support to; maintain; uphold.
مترادف: justify, uphold
متضاد: disclaim
مشابه: alibi, assert, hold a brief for, maintain, support, sustain, vindicate

- She forcefully defended her argument.
[ترجمه ترگمان] او به شدت از استدلال خود دفاع کرد
[ترجمه گوگل] او به شدت از استدلالش دفاع کرد
- When he spoke with the principal, he defended his son's actions.
[ترجمه ترگمان] وقتی با مدیر صحبت می کرد از کاره ای پسرش دفاع می کرد
[ترجمه گوگل] هنگامی که او با مدیر صحبت کرد، او از اقدامات پسرش دفاع کرد
- I defended his speaking so frankly because many of us share his opinion but are afraid to speak.
[ترجمه ترگمان] من از حرف زدن او چنان دفاع کردم که بسیاری از ما عقیده او را به اشتراک می گذاریم اما از صحبت کردن می ترسند
[ترجمه گوگل] من از سخنرانی او صادقانه دفاع کردم چون بسیاری از ما نظرات خود را به اشتراک می گذارند اما از صحبت کردن می ترسند

(3) تعریف: to serve as a lawyer in support of (someone).
مشابه: represent

- She defended her client although she was not sure herself of his innocence.
[ترجمه ترگمان] با آنکه خود را از بی گناهی خود مطمئن نمی ساخت از موکلش دفاع می کرد
[ترجمه گوگل] او از مشتریش دفاع کرد، اگرچه خودش از بی گناهی خود مطمئن نبود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: defender (n.)
• : تعریف: to make a defense.
مترادف: fend, protect, resist
متضاد: attack
مشابه: contend, counter, guard, struggle

- These players need to learn how to defend.
[ترجمه ترگمان] این بازیکنان باید یاد بگیرند چطور از آن ها دفاع کنند
[ترجمه گوگل] این بازیکنان باید یاد بگیرند که چگونه دفاع کنند

• protect, secure
if you defend someone or something, you take action to protect them.
if you defend someone or something when they have been criticized, you argue in support of them.
a lawyer who defends a person in court tries to show that the charges against the person are not true or that there was an excuse for the crime.
if a sports champion defends his or her title, he or she plays a match or a game against someone who will become the new champion if they win.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] دفاع
[حقوق] دفاع کردن، منکر شدن، منع کردن، حمایت کردن، تضمین کردن

مترادف و متضاد

طرفداری کردن (فعل)
back, support, side, advocate, approve, favor, defend

حمایت کردن (فعل)
support, stead, aid, assert, defend, protect

دفاع کردن از (فعل)
assert, champion, defend, vindicate

مصون ساختن (فعل)
defend

محافظت کردن (فعل)
shelter, defend, guard

protect


Synonyms: avert, battle, beat off, bulwark, care for, cherish, conserve, contend, cover, entrench, espouse, fend off, fight, fight for, fortify, foster, garrison, guard, guard against, hedge, hold, hold at bay, house, insure, keep safe, look after, maintain, mine, nourish, oppose, panoply, preserve, prevent, provide sanctuary, repel danger, resist, retain, safeguard, save, screen, secure, shelter, shield, stave off, sustain, take in, uphold, war, ward off, watch, watch over, withstand


Antonyms: abandon, attack, desert, leave, quit, relinquish, resign, surrender


show support for


Synonyms: advocate, aid, apologize for, argue, assert, back, back up, bear one out, befriend, champion, come to defense of, cover for, endorse, espouse, exculpate, exonerate, explain, go to bat for, guarantee, justify, maintain, plead, prove a case, put in a good word, rationalize, recommend, ride shotgun for, say in defense, second, speak up for, stand by, stand up for, stick up for, stonewall, support, sustain, thump for, uphold, vindicate, warrant


Antonyms: deny, forsake, renounce


جملات نمونه

1. we will defend our rights even to the extent of giving our lives
ما حتی به قمیت از دست دادن جانمان از حقوق خود دفاع خواهیم کرد.

2. she's running to defend her 400 meteres title.
او می کوشد تا رکورد 400 متر خود را حفظ کند.

3. they were ready to defend any breach in the walls
آنان برای دفاع از هر گونه رخنه در دیوارها آماده بودند.

4. the detachment of five tanks to defend the bridge
گسیل پنج تانک برای دفاع از پل

5. i am radically opposed to your ideas but will defend your freedom of expression
من اساسا با عقاید شما مخالفم ولی از آزادی بیان شما دفاع خواهم کرد.

6. those liberal men who endangered their own lives to defend the rights of others
آن آزاده مردانی که برای دفاع از حقوق دیگران جان خود را به خطر انداختند

7. God defend me from my friends; form my enemy I can defend myself.
[ترجمه ترگمان]خداوند از من از دوستانم دفاع کند و از من دفاع کند و از خودم دفاع کنم
[ترجمه گوگل]خداوند از دوستان من دفاع کند دشمن من را می توانم دفاع کنم

8. God defend [deliver] me from my friends; from my enemies I can [will] defend myself.
[ترجمه ترگمان]خداوند از من دفاع کند، از دوستان من؛ از دشمنان من، از خودم دفاع خواهم کرد
[ترجمه گوگل]خداوند از دوستان من دفاع کند از دشمنانم می توانم از خودم دفاع کنم

9. We shall defend ourselves to the last breath of man and beast.
[ترجمه ترگمان]تا آخرین نفس انسان و حیوان از خودمان دفاع خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما باید خودمان را در آخرین نفس انسان و حیوانات دفاع کنیم

10. How can we defend our homeland if we don't have an army?
[ترجمه ترگمان]اگر ارتش نداشته باشیم چطور می توانیم از میهن خود دفاع کنیم؟
[ترجمه گوگل]اگر ما ارتش نداریم می توانیم از وطن ما دفاع کنیم؟

11. She had to defend herself against the guard dog.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود در مقابل سگ نگهبان از خودش دفاع کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد از خودش دفاع کند

12. Some young people are carrying knives to defend themselves.
[ترجمه ترگمان]برخی جوانان چاقو را باخود حمل می کنند تا از خود دفاع کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از جوانان چاقو را برای دفاع از خود حمل می کنند

13. Troops have been sent to defend the borders.
[ترجمه ترگمان]نیروها برای دفاع از مرزها اعزام شده اند
[ترجمه گوگل]سربازان برای دفاع از مرزها فرستاده شده اند

14. We need to defend against military aggression.
[ترجمه ترگمان]ما باید علیه تجاوز نظامی دفاع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از تجاوز نظامی دفاع کنیم

15. We must defend our motherland from the enemy.
[ترجمه ترگمان]ما باید از سرزمین دشمن دفاع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از سرزمین مادری خود دفاع کنیم

16. He plans to defend his Olympic crown.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد از تاج المپیک خود دفاع کند
[ترجمه گوگل]او قصد دارد از دفاع المپیک خود دفاع کند

17. They tried to defend themselves against the enemy with all their might.
[ترجمه ترگمان]می کوشیدند تا با تمام قدرت خود در مقابل دشمن از خود دفاع کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند از تمام توان خود دفاع کنند

18. All our officers are trained to defend themselves against knife attacks.
[ترجمه ماردین] تمام افسران آموزش دیده اند تا ازحملات چاقو دفاع کنند
[ترجمه ترگمان]همه افسران ما برای دفاع از خود در برابر حملات چاقو آموزش دیده اند
[ترجمه گوگل]تمام افسران ما آموزش دیده اند تا از حملات چاقو دفاع کنند

19. I think my position is right, and I'll defend it to the last.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم موقعیت من درست است و تا آخرین لحظه از آن دفاع خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم موقعیت من درست است، و من آن را به آخرین دفاع می کنم

The newspapers defended her against the accusations.

روزنامه‌ها از او در مقابل اتهامات، حمایت کردند.


she's running to defend her 400 meteres title.

او می‌کوشد تا رکورد 400 متر خود را حفظ کند.


پیشنهاد کاربران

دفاع کردن
حمایت کردن

فعل:
resist an attack made on ( someone or something ) ; protect from harm or danger. مقاومت در برابر حمله ی ( کسی یا چیزی ) ؛ از آسیب یا خطر محافظت کردن.
"we shall defend our island, whatever the cost""ما هر قیمتی از جزیره ی ما دفاع خواهیم کرد، "

conduct the case for ( the party being accused or sued ) in a lawsuit. پرونده ( طرف متهم یا شکایت )
"he is a lawyer who specializes in defending political prisoners"
"او یک وکیل است که متخصص در دفاع از زندانیان سیاسی است"

( in sport ) protect one's goal or wicket rather than attempt to score against one's opponents. ( در ورزش ) از هدف و یا حلقه یا دروازه خود محافظت کنید، نه تلاش برای مقابله با مخالفان.
"
"they were forced to defend for long periods""آنها مجبور شدند برای دوره های ( مدت ) طولانی دفاع کنند

دفاع کردن از پایان نامه یا تز دکتری
مثال:
He will defend his PhD thesis "Plasmonics and Light–Matter Interactions in Two - dimensional Materials" on 23 august at 10.
او در 23 آگوست ساعت 10 از تز خود تحت عنوان �پلاسمونیک و برهمکنش نور - ماده در مواد دوبعدی� دفاع خواهد کرد.

مدافع بودن

to protect someone or something from
danger

دفاع کردن
my sister defended me when dad said I was lazy
خواهرم از من دفاع کرد وقتی پدر گفت من تنبل هستم🗼

دفاع
Years ago, on this day, we both defended together for an hour
سالها پیش ، در این روز ، هر دو با هم یک ساعت دفاع کردیم

Secure

defend ( verb ) = justify ( verb )
به معناهای: توجیه کردن، موجه جلوه دادن، دلیل آوردن، دفاع کردن

پدافندیدن

دِفاعیدَن.

Protect; to protect someone or something from one place to another
مثال برای دو معنی:
The brave soldiers defended our country.


کلمات دیگر: