کلمه جو
صفحه اصلی

homeostasis


(تنکرد شناسی) هم ایستایی

انگلیسی به فارسی

(تنکرد شناسی) هم ایستایی


(مجازی) تعادل، ثبات و توازن (اقتصادی یا اجتماعی)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: homeostatic (adj.), homeostatically (adv.)
• : تعریف: the tendency of a physiological system, esp. of mammals and other higher animals, to remain more or less stable.

• tendency of a system to safeguard internal stability

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] کنترل سیبرنیک یک متغیر در یک نقطه ثابت

جملات نمونه

1. That is, Gaian homeostasis originates in the local activity of individual organisms.
[ترجمه ترگمان]آن این است که homeostasis Gaian از فعالیت محلی ارگانیسم های منفرد نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]به این معنی، هومئوستیس گایان از فعالیت محلی فعالیت موجودات زنده منشا می گیرد

2. It produces a state of homeostasis, a mechanism which enables a system to remain in a stable state through time.
[ترجمه ترگمان]یک حالت ایستایی را تولید می کند، مکانیزمی که یک سیستم را قادر می سازد تا از طریق زمان در یک وضعیت پایدار بماند
[ترجمه گوگل]این حالت حالت تهوع و استفراغ را تولید می کند، یک مکانیسم که سیستم را قادر می سازد تا از طریق زمان باقی بماند

3. Plants posses homeostasis mechanisms to minimize the damage from exposure to heavy metal stress.
[ترجمه ترگمان]گیاهان دارای مکانیسم های homeostasis برای به حداقل رساندن آسیب ناشی از قرار گرفتن در معرض استرس فلز سنگین هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان مکانیسم های هومئوستازی را برای به حداقل رساندن آسیب از قرار گرفتن در معرض استرس فلزات سنگین دارند

4. Objective To study apoptosis and disequilibrium of calcium homeostasis induced by cadmium in SD rat kidney cells, and to analyse this processes being influenced by the sodium selenite.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه آپوپتوز و عدم تعادل homeostasis کلسیم، با کادمیم در سلول های kidney موش SD، و تجزیه و تحلیل این فرایندها تحت تاثیر the سدیم است
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آپوپتوز و عدم تعادل هومیوستاز کلسیم ناشی از کادمیوم در سلول های کلیه سلول های انسیدی SD و بررسی این پروسه ها تحت تاثیر سلنیت سدیم است

5. To maintain homeostasis in the mucosae, different defense mechanisms are involved in permanent and effective surveillance.
[ترجمه ترگمان]برای حفظ homeostasis در the مکانیسم های دفاعی مختلف درگیر نظارت دایم و موثر هستند
[ترجمه گوگل]برای حفظ هوموتازیس در مخاط بینی، مکانیسم های مختلف دفاع در نظارت دائمی و موثر دخیل هستند

6. Any interference with homeostasis is likely to be damaging to the organism.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تداخل با هم ایستایی به احتمال زیاد به ارگانیسم آسیب خواهد رساند
[ترجمه گوگل]هر گونه تداخل با هوموستاز احتمالا به ارگانیسم آسیب می رساند

7. Human organism could keep healthy through regulating homeostasis itself, but when interference force is above self-regulation force, external factors are needed to restitute the homeostasis.
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم انسان می تواند از طریق تنظیم خود homeostasis سالم بماند، اما هنگامی که نیروی مداخله بالاتر از نیروی خود - مقررات است، عوامل خارجی برای حفظ the ضروری هستند
[ترجمه گوگل]ارگانیسم انسان میتواند از طریق تنظیم هوموتازیس خود، اما هنگامی که نیروی مداخله بیشتر از نیروی خود تنظیم باشد، برای جلوگیری از هوموتازی، نیازهای خارجی لازم است

8. Adipose tissues can mediate energy homeostasis with impacting on centre through automatic nervous system and neurohumor in a tissue-specific way.
[ترجمه ترگمان]بافت چربی نیز می تواند در homeostasis انرژی با تاثیر بر روی مرکز از طریق سیستم عصبی اتوماتیک و neurohumor در روش خاص بافت نقش میانجی گری کند
[ترجمه گوگل]بافت های چربی می توانند از طریق سیستم عصبی اتوماتیک و عصبی عضلانی در روش خاص بافت، می توانند هوموستیز انرژی را با تأثیر بر مرکز کنترل کنند

9. Maintainance of internal homeostasis is an essential feature of a normal body.
[ترجمه ترگمان]عدم تعادل درونی یک ویژگی اساسی از یک جسم طبیعی است
[ترجمه گوگل]نگهداری از هومیوستاز داخلی یکی از ویژگی های اساسی بدن طبیعی است

10. Deteriorations in glucose homeostasis can develop in the absence of any impairment in GIP or GLP-1 levels.
[ترجمه ترگمان]deteriorations در homeostasis گلوکز می تواند در غیاب هر گونه نقص در سطوح GIP یا GLP - ۱ رشد کند
[ترجمه گوگل]در صورت عدم وجود اختلالات در سطح GIP یا GLP-1، کاهش هوموستازیس گلوکز می تواند رشد کند

11. Normal epithelial tissue homeostasis is maintained by dynamic interactions between epithelial cells and their microenvironment.
[ترجمه ترگمان]هم ایستایی بافت اپی تلیال از طریق فعل و انفعالات پویا بین سلول های اپی تلیال و microenvironment حفظ می شود
[ترجمه گوگل]هوموستاز بافت اپیتلیال طبیعی با تعاملات پویا بین سلول های اپیتلیال و میکرو محیط آنها حفظ می شود

12. The total body water content, the denominator in that overall concentration term, is altered to achieve homeostasis.
[ترجمه ترگمان]کل محتوای آب بدن، مخرج در این عبارت غلظت کل، برای رسیدن به homeostasis تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]مقدار کل آب بدن، مخرج در این غلظت کلی، برای دستیابی به هوموتازیست تغییر می کند

13. Aging is a general decline in organic functions as well as a decrease in adaptiveness to change and to restore disrupted homeostasis.
[ترجمه ترگمان]پیری یک کاهش کلی در عملکردهای ارگانیک و کاهش در adaptiveness برای تغییر و بازیابی homeostasis قطع شده می باشد
[ترجمه گوگل]سالخوردگی یک کاهش کلی در عملکردهای ارگانیک و همچنین کاهش سازگاری با تغییرات و بازگرداندن هوموتازای مختلط است

14. In general, these drugs improve BMD, reduce fracture risk, and tend to normalize serum alkaline phosphatase and calcium homeostasis in hypermetabolic states (Table .
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این داروها BMD را بهبود بخشیده، ریسک شکستگی را کاهش می دهند و tend alkaline serum و homeostasis کلسیم را در ایالات hypermetabolic نرمال می کنند (جدول ۲
[ترجمه گوگل]به طور کلی این داروها BMD را بهبود می بخشد، خطر شکستگی را کاهش می دهد و قلیایی قلیایی فسفاتاز سرم و هوموستازیس کلسیم را در حالت های هیپر ماتوبولیک می کند (جدول

پیشنهاد کاربران

تعادل حیاطی

هموستاز

خودپایداری

تعادل حیاتی

برقراری تعادل

هم پایداری ( همکاری عناصر منفرد یک مجموعه برای حفط پایداری و تعادل مجموعه. )

the tendency towards a relatively stable equilibrium between interdependent elements, especially as maintained by physiological processes.
گرایش به سمت ترازمندی کمابیش پایدار آخشیجان های وابسته به یکدیگر، به ویژه همانگونه که با فرایندهای تنکردی نگهداری می شود.

پایداری در بدن. تعادل در بدن

همکاری عناصر منفرد در محیط داخلی بدن برای تنظیم محیط داخلی بدن و تمایل بر حفظ پایداری این محیط


کلمات دیگر: