1. competitive prices
قیمت های نازل
2. competitive sports
ورزش های رقابتی
3. a competitive person
آدم رقابت جو
4. the competitive edge
تمایل به رقابت،اشتیاق به برتری
5. These businessmen are both competitive and honorable.
[ترجمه ترگمان]این تجار هم رقابتی و هم شرافتمندانه هستند
[ترجمه گوگل]این بازرگانان رقابتی و محترم هستند
6. Of course we're competitive but there's no personal animosity between us.
[ترجمه ترگمان]البته ما در رقابت هستیم، اما هیچ دشمنی خصوصی بین ما وجود ندارد
[ترجمه گوگل]البته ما رقابتی هستیم اما بین ما خصومت شخصی وجود ندارد
7. Some kinds of business are competitive.
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع کسب وکار رقابتی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از انواع کسب و کار رقابتی هستند
8. These businessmen are both competitive and honourable.
[ترجمه ترگمان]این تجار هم رقابتی و هم قابل احترام هستند
[ترجمه گوگل]این بازرگانان رقابتی و محترم هستند
9. This gives the company a competitive advantage over its rivals.
[ترجمه ترگمان]این به شرکت مزیت رقابتی نسبت به رقبایش می دهد
[ترجمه گوگل]این به شرکت مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود می دهد
10. The rag trade is extremely competitive, and one needs plenty of contacts in order to survive.
[ترجمه ترگمان]تجارت پارچه بسیار رقابتی است و فرد برای زنده ماندن به تعداد زیادی لنز نیاز دارد
[ترجمه گوگل]تجارت چرمی بسیار رقابتی است و به منظور زنده ماندن نیاز به اطلاعات فراوانی دارد
11. You see, we need to stay competitive.
[ترجمه ترگمان]می بینید، ما باید رقابتی باقی بمانیم
[ترجمه گوگل]می بینید، ما باید رقابت کنیم
12. Our firm is no longer competitive in world markets.
[ترجمه ترگمان]شرکت ما دیگر در بازارهای جهانی رقابت نمی کند
[ترجمه گوگل]شرکت ما دیگر در بازارهای جهانی رقابتی نیست
13. Some US industries are not as competitive as they have been in the past.
[ترجمه ترگمان]برخی صنایع ایالات متحده به اندازه گذشته رقابتی نیستند
[ترجمه گوگل]بعضی از صنایع ایالات متحده به همان اندازه که در گذشته هستند، رقابتی نیستند
14. He's extremely competitive and a bad loser.
[ترجمه ترگمان]او به شدت رقابتی است و بازنده بدی است
[ترجمه گوگل]او بسیار رقابتی است و بازنده بد است
15. The team were quick to exploit their competitive advantage.
[ترجمه ترگمان]تیم به سرعت از مزیت رقابتی خود بهره برداری می کرد
[ترجمه گوگل]این تیم سریعا از مزیت رقابتی خود بهره برداری می کردند
16. Competitive mothers can make their daughters' lives a misery.
[ترجمه ترگمان]مادران رقابتی می توانند باعث بدبختی دختران خود شوند
[ترجمه گوگل]مادران رقابت می توانند دختران خود را بدبخت کنند
17. Good communications are of the essence to remain competitive.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات خوب ماهیت رقابتی بودن هستند
[ترجمه گوگل]ارتباطات خوب از این اصل برای حفظ رقابت است
18. The publishing world is extremely competitive.
[ترجمه ترگمان]دنیای انتشار به شدت رقابتی است
[ترجمه گوگل]جهان نشر بسیار رقابتی است
19. Investment in research is needed to keep Britain competitive with countries like Japan.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری در تحقیقات برای جلوگیری از رقابت بریتانیا با کشورهایی مانند ژاپن مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری در تحقیق مورد نیاز است تا بریتانیا رقابتی با کشورهایی مانند ژاپن باشد