1. dangerous fissures in the labor party
شکاف های خطرناک در حزب کارگر
2. dangerous to beast and man
خطرناک برای حیوان و انسان
3. dangerous traps for ignorant tourists
دام های خطرناک برای جهانگردان نادان
4. a dangerous and lonely part of the coast
بخش خطرناک و بی سکنه ی کرانه
5. highly dangerous
بسیار خطرناک
6. it is dangerous if a kerosene heater smokes
بخاری نفتی اگر دود بکند خطر ناک است.
7. it is dangerous to bathe in this part of the sea
آبتنی در این قسمت دریا خطرناک است.
8. it is dangerous to drive fast
تند راندن خطرناک است.
9. self-medication is dangerous
خود پزشکی خطرناک است.
10. the most dangerous beasts
خطرناک ترین حیوانات
11. a grenade is dangerous to handle
دست ور کردن به نارنجک خطرناک است.
12. a cornered animal is dangerous
حیوان گیر افتاده خطرناک است.
13. drinking and driving is dangerous
مشروب خوردن و سپس رانندگی کردن خطرناک است.
14. exposure to radiation is dangerous
قرار گرفتن در معرض تشعشع (تابش) خطرناک است.
15. overhead cables are more dangerous than underground cables
کابل های هوایی از کابل های زیرزمینی خطرناک ترند.
16. the withdrawal of a dangerous product from the stores
گردآوری یک کالای خطرناک از مغازه ها
17. this scorpion's venom is dangerous
زهر این عقرب خطرناک است.
18. icebergs had made navigation very dangerous
کوه های شناور یخ،ناوبری را بسیار خطرناک کرده بود.
19. overhanging cliffs made the road dangerous
صخره های برآمده از کوه جاده را خطرناک می کردند.
20. some radioactive substances can emanate dangerous radiation for many years
برخی مواد تابشگر قادرند سال ها به طور خطرناکی از خود اشعه ی رادیواکتیو ساطع کنند.
21. ten soldiers volunteered for that dangerous mission
ده سرباز برای انجام آن کار خطرناک داوطلب شدند.
22. the future is pregnant with dangerous events
آینده آبستن حوادث خطرناکی است.
23. those smugglers are armed and dangerous
آن قاچاقچیان مسلح و خطرناک هستند.
24. the collapse of the soviet union had dangerous political echoes
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بازتاب های سیاسی خطرناکی داشت.
25. to keep a weather eye on a dangerous situation
وضع خطرناکی را پاییدن
26. the nazis used children as guinea pigs in dangerous scientific experiments
نازی ها از اطفال مانند موش های آزمایشگاهی برای آزمایش های علمی خطرناک استقاده می کردند.
27. don't make little of his threats; he is a dangerous man!
او مرد خطر ناکی است - تهدیدهای او را دست کم نگیر!
28. a meltdown of the core of an atomic reactor would be very dangerous
فرو گدازش اندرون (بخش درونی) واکنشگر اتمی بسیار خطرناک خواهد بود.
29. It is dangerous crisis when a proud heart meets with flattering lips.
[ترجمه ترگمان]این یک بحران خطرناک است وقتی که یک قلب مغرور با لبه ای تملق آمیز (تملق آمیز)ملاقات می کند
[ترجمه گوگل]این یک بحران خطرناک است زمانی که یک قلب افتخار با لبهای دلپذیر لبخند می زند
30. Diseases of the soul are more dangerous than those of the body.
[ترجمه ترگمان]بیماری های روح خطرناک تر از بیماری های بدن هستند
[ترجمه گوگل]بیماری های روح خطرناک تر از بدن است