کلمه جو
صفحه اصلی

dorsal


معنی : فقره، پشتی، فوقانی، ظهری
معانی دیگر : پشتی (در مقابل شکمی: ventral)، پسین، عقبی، خلفی، (گیاه شناسی) دور از محور، وراآسه، هم ورآسه ای (abaxial هم می گویند)، سینه ای (thoracic هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) پشتی


عقب، پشتی، فقره، فوقانی، ظهری


انگلیسی به انگلیسی

• of the back, situated on or near the back (anatomy, zoology)
dorsel, part located toward the back (anatomy, zoology); dossal, ornamental hanging hung behind and above the altar of a church
dorsal means relating to the back or spine of the body. it is used especially when referring to fish; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پشتی ؛ به پشت یا ناحیه پشتی فرد اشاره می کند.
[زمین شناسی] پشتى،مربوط به پشت یا قسمت بالایی بدن جانور

مترادف و متضاد

فقره (اسم)
article, point, subject matter, detail, paragraph, item, vertebra, dorsal, particular

پشتی (اسم)
back, dorsal, backrest, cushion, backing, pillow, dossal, pad

فوقانی (صفت)
over, upper, top, head, overhead, dorsal

ظهری (صفت)
dorsal, spinal, neglected, tergal, thrown behind

جملات نمونه

dorsal fin

(ماهیان) باله‌ی پشتی


dorsal vein

سیاهرگ پشتی


1. dorsal fin
(ماهیان) باله ی پشتی

2. dorsal vein
سیاهرگ پشتی

3. The male fish develops extended filaments on the dorsal fin.
[ترجمه ترگمان]ماهی نر در باله پشتی رشته های بزرگ ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]ماهی مردانه رشته های تقویت شده بر روی باله پشتی ایجاد می کند

4. Soon, however, many are projecting their dorsal fins high out of the water and are confidently pecking at their food.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی بسیاری از آن ها باله پشتی خود را از آب بیرون می کشند و با اطمینان به غذای خود نوک می زنند
[ترجمه گوگل]به زودی، با این حال، بسیاری از افراد با غواصی پشتی خود را از آب خارج می کنند و با مواد غذایی خود اطمینان می گیرند

5. In most mammals, apart from the cat, the dorsal lateral geniculate nucleus projects exclusively to area 1
[ترجمه ترگمان]در بیشتر پستانداران، جدا از گربه، هسته geniculate جانبی پشتی به طور انحصاری در ناحیه ۱ قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در اکثر پستانداران، به غیر از گربه، هسته منشا پشتی پشتی منحصرا به منطقه 1 است

6. The blennies have a single dorsal fin, which may be almost, but not completely, divided by a deep notch.
[ترجمه ترگمان]باله پشتی یک باله پشتی دارد که ممکن است تقریبا به طور کامل با یک شکاف عمیق تقسیم شود
[ترجمه گوگل]Blennies دارای یک باله منفرد است که ممکن است تقریبا، اما نه به طور کامل، توسط یک شکاف عمیق تقسیم شده است

7. Longitudinal dorsal incision of the constricting band followed by transverse suture results in a fully mobile foreskin.
[ترجمه ترگمان]شکاف برشی بعد پشتی یک باند محدودکننده که توسط بخیه عرضی دنبال می شود، در یک ختنه گاهش کاملا سیار منجر می شود
[ترجمه گوگل]برش پشتی طولی باند تسریع شده و به دنبال آن شانه های عرضی، یک برس کاملا متحرک است

8. The dorsal arm plates are rounded in smaller specimens becoming hexagonal in the larger ones; they are not contiguous.
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی در نمونه های کوچک تر گرد می شوند و در بخش های بزرگ تر شش ضلعی می شوند؛ آن ها پیوسته نیستند
[ترجمه گوگل]صفحات بازوی پشتی در نمونه های کوچکتر به صورت شش ضلعی در ابعاد بزرگتر گرد می شوند آنها همسو نیستند

9. The dorsal arm plates are swollen, fan shaped and separated from one another.
[ترجمه ترگمان]صفحات دست پشتی ورم کرده، پنکه شکل می گیرند و از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو پشتی متورم، فن به شکل و جدا از یکدیگر است

10. The dorsal fin is like a yacht sail; tall and similarly shaped.
[ترجمه ترگمان]باله پشتی مانند یک قایق بادبانی است؛ بلند و به شکل مشابه
[ترجمه گوگل]باله پشتی مانند بادبان قایق بادبانی است بلند و شبیه به شکل

11. Are there any tremors of dorsal or pectorals that could signify irritation from parasites?
[ترجمه ترگمان]آیا لرزه ها در عضلات پشتی و یا صدری وجود دارند که می تواند نشان دهنده سوزش from باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا لرزهای پشت یا گردن وجود دارد که می تواند تحریک را از انگل بیان کند؟

12. The dorsal arm plates are fan shaped, contiguous proximal, but well separated distally.
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی به شکل بادبزنی، مجاور پیوسته، اما به خوبی از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو پشتی طرفداران متقارن هستند، اما به خوبی جدا شده اند

13. Butterflyfish have a spiny dorsal fin, which they are quite prepared to use in attack.
[ترجمه ترگمان]Butterflyfish یک باله پشتی خاردار به نام dorsal دارند که کاملا برای استفاده در حمله آماده هستند
[ترجمه گوگل]Butterflyfish دارای یک نخی پشتی پشتی است که کاملا آماده برای استفاده در حمله هستند

14. The dorsal arm plates are bell shaped or triangular with a convex distal edge and are separated.
[ترجمه ترگمان]صفحات پشتی پشتی به شکل زنگ یا مثلثی با لبه محدب محدب وصل می شوند و از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]صفحات بازو پشتی زاویه دار یا مثلثی با لبه دندانه ای محدب و جدا شده اند

15. In species with variegated leaves the dorsal side is olive brown, light to dark red or deep purple.
[ترجمه ترگمان]در گونه های رنگارنگ، قسمت پشتی به رنگ قهوه ای زیتونی و یا به رنگ ارغوانی تیره است
[ترجمه گوگل]در گونه هایی با برگ های متنوع، قسمت پشتی زردآلو، قهوه ای مایل به قرمز یا بنفش عمیق است

پیشنهاد کاربران

دورسال

tergal

خلفی


کلمات دیگر: