1. In a trot the forequarters and hindquarters are mutually co-ordinated while the back remains level, firm and relatively motionless.
[ترجمه ترگمان]در حالیکه قسمت عقب، ثابت، محکم و نسبتا بی حرکت باقی می ماند، the و نیم تنه عقبی دو طرف یکدیگر را هماهنگ می کنند
[ترجمه گوگل]در یک ریزه، پیشانی و قسمت عقبی دو طرف هماهنگ هستند در حالی که پشت باقی مانده است، ثابت و نسبتا بی حرکت است
2. Both animals had huge shrapnel wounds on their hindquarters.
[ترجمه ترگمان]هر دو حیوان زخم های بزرگی روی دو بدن خود داشتند
[ترجمه گوگل]هر دو حیوانات زخم های عظیم در قسمت عقب خود داشتند
3. Instead of scraping away at its hindquarters it can now kill the rabbit.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که به جای آن که hindquarters را بگیرد، حالا می تواند خرگوش را بکشد
[ترجمه گوگل]به جای عقب رفتن در قسمت عقب آن، اکنون می توانید خرگوش را بکشید
4. The Rat's eyes had grown redder, and its hindquarters were bunching.
[ترجمه ترگمان]چشم های رت قرمزتر شده بود و باسن دو hindquarters جای گرفته بود
[ترجمه گوگل]چشم های موش قرمز تر شده بود و قسمت عقبی آن دسته بندی شده بود
5. He punched one of them in the hindquarters; it moved a pace and grazed on.
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن ها را با مشت به دو قسمت عقب ضربه زد؛ حرکت کرد و به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او یکی از آنها را در بخش عقب مگس کرد؛ آن را به سرعت حرکت کرد و برداشت
6. Gentle pressure over the hindquarters as shown may first be necessary to evoke the required response.
[ترجمه ترگمان]فشار ملایم بر روی نیم تنه عقبی باید برای اولین بار لازم باشد تا پاسخ مورد نیاز را برانگیزد
[ترجمه گوگل]فشار لازم بر روی قسمت عقبی، همانطور که نشان داده شده، برای اولین بار ممکن است ضروری باشد تا پاسخ مورد نیاز را فرا بگیرد
7. I cut off a hindquarter, and then returned the remains to nature's icebox.
[ترجمه ترگمان]ران گاو را قطع کردم و بعد بقایای یخ را به یخچال آوردم
[ترجمه گوگل]من یک قسمت عقبی را قطع کردم و سپس بقیه را به یخچال طبیعت بازگرداندم
8. This Can be accomplished by lifting the hindquarter with the tail, piffling the foreleg, and applying a pumping motion with a foot in the flank.
[ترجمه ترگمان]این کار با بلند کردن the با دم، رد پای جلو و اعمال یک حرکت پمپاژ با یک پا در جناح انجام می شود
[ترجمه گوگل]این را می توان با بالا بردن قطعه قطعه قطعه شدن با دم، جلوگیری از پیشانی و اعمال یک حرکت پمپاژ با پایه در سمت
9. Larger animals with the speed and power to escape are grappled by the hindquarters until the leopard can seize the throat.
[ترجمه ترگمان]حیوانات بزرگ تر با سرعت و قدرت برای فرار، تا زمانی که پلنگ بتواند گلو را بگیرد، با دو لایه دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه گوگل]حیوانات بزرگتر با سرعت و قدرت فرار از طریق مقطع عقب به دست می آیند تا پلنگ بتواند گلو را بگیرد
10. Her narrow waist emphasised the rounded curve of her hips and plump hindquarters.
[ترجمه ترگمان]کمر باریک او بر انحنای گرد باسن و نیم تنه عقبی او تاکید داشت
[ترجمه گوگل]کمر باریک او تاکید کرد که منحنی گرد از باسن ها و بالایی پشتی دارد
11. The poor creature lifted itself up on its wobbly front legs and then dragged its hindquarters behind it.
[ترجمه ترگمان]موجود بی نوا خود را روی پاهای لرزان خود بلند کرد و پس از آن دو تن را عقب کشید
[ترجمه گوگل]موجودات ضعیف خود را بر روی پاهای جلوی خود قرار دادند و سپس عقب آن را پشت سر گذاشتند