کلمه جو
صفحه اصلی

colours

انگلیسی به فارسی

رنگ ها، لباس های رنگی


انگلیسی به انگلیسی

• flag or banner; combination of colors (on a badge, uniform, etc.); personality, character (also colors)

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] رنگ ها

جملات نمونه

1. Blind men can judge no colours.
[ترجمه ترگمان]مردان نابینا نمی توانند هیچ رنگ و رنگی را تشخیص دهند
[ترجمه گوگل]مردان کور می توانند بدون رنگ قضاوت کنند

2. A blind man cannot judge colours.
[ترجمه ترگمان]یک مرد کور نمی تواند رنگ ها را قضاوت کند
[ترجمه گوگل]یک مرد کور نمی تواند رنگ ها را قضاوت کند

3. The sun has faded the curtains so the colours are rather patchy.
[ترجمه ترگمان]خورشید پرده ها را رنگ کرده است، بنابراین رنگ ها نسبتا تکه تکه اند
[ترجمه گوگل]خورشید پرده ها را از بین می برد، به طوری که رنگ ها نسبتا پراکنده هستند

4. He is a painter in water colours.
[ترجمه ترگمان]نقاش آب رنگ است
[ترجمه گوگل]او یک نقاش در رنگ های آب است

5. She was awarded her colours for hockey/her hockey colours at the end of term.
[ترجمه ترگمان]او در پایان دوره، رنگ هاکی روی هاکی روی یخ را به او اهدا کرد
[ترجمه گوگل]او در پایان دوره از رنگ های خود برای هاکی / رنگ هاکی خود اهدا کرد

6. The candidate nailed his colours to the mast on the question of civil rights.
[ترجمه ترگمان]کاندیدا colours خود را بر سر مساله حقوق مدنی به تیرک چسبانده بود
[ترجمه گوگل]نامزد رنگ های خود را به سوژه حقوق مدنی پرتاب کرد

7. It's available in a choice of colours.
[ترجمه ترگمان]در انتخاب رنگ ها موجود است
[ترجمه گوگل]این در دسترس انتخاب رنگ است

8. Two hours later he lowered his colours.
[ترجمه ترگمان]دو ساعت بعد رنگ خود را پایین آورد
[ترجمه گوگل]دو ساعت بعد رنگ هایش را پایین آورد

9. Truth needs no colours.
[ترجمه ترگمان]حقیقت به هیچ رنگی نیاز ندارد
[ترجمه گوگل]حقیقت نیاز به رنگ ندارد

10. These shirts come in three different colours: white, pale blue and khaki.
[ترجمه ترگمان]این پیراهن ها سه رنگ های مختلف دارند: سفید، آبی، آبی و خاکی رنگ
[ترجمه گوگل]این پیراهن ها دارای سه رنگ مختلف سفید، آبی و خاکی هستند

11. Colours like red convey a sense of energy and strength.
[ترجمه ترگمان]رنگ ها مثل قرمز، حس انرژی و قدرت را منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]رنگهایی مانند قرمز حس انرژی و قدرت را به دست می آورند

12. It comes in bright primary colours that kids will love.
[ترجمه ترگمان]این رنگ در رنگ های روشن و روشن است که کودکان دوست خواهند داشت
[ترجمه گوگل]این در رنگ های اصلی روشن است که بچه ها را دوست دارد

13. I'd like the colours to harmonise.
[ترجمه ترگمان]از رنگ های روشن خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من می خواهم رنگ ها هماهنگ شوند

14. All sorts of colours will result as these flowers hybridise freely.
[ترجمه ترگمان]همه نوع رنگ به این ترتیب است که این گل ها به راحتی پخش می شوند
[ترجمه گوگل]هر رنگی به این دلیل است که این گلها آزادانه ترکیب می شوند

15. The colours become mellow as the sun went down.
[ترجمه ترگمان]وقتی خورشید غروب کرد رنگ ها نرم می شوند
[ترجمه گوگل]وقتی خورشید پایین می آید، رنگ ها ملایم تر می شوند


کلمات دیگر: