1. around ahwaz, karoon river slows
رود کارون در حوالی اهواز آهسته می شود.
2. around five kilograms
حدود پنج کیلوگرم
3. around the bend of the river, the water swirled and frothed
در اطراف خم رودخانه آب می چرخید و کف می کرد.
4. around the year 1991
در حدود سال 1991
5. around (or round) the clock
بیست و چهار ساعته،در تمام ساعات،شب و روز
6. around the horn
(بیس بال) پرتاب گوی از پایگاه سوم به دوم و از دوم به اول
7. come around to see us
برای دیدنمان بیا.
8. shopkeepers around the shrine soaked the pilgrims
مغازه داران اطراف حرم،زائران را می چاپیدند.
9. stay around a little longer
قدری بیشتر بمان.
10. albatross around one's neck
بار گناهان گذشته (که گریبانگیر انسان می شود)،عذاب وجدان،دردسر بزرگ
11. bat around (or bat back and forth)
به تفصیل مورد بحث قرار دادن،دقیقا بررسی کردن
12. beat around (about) the bush
به مطلب اصلی نپرداختن،اطاله ی سخن کردن،منظور از کلام را نگفتن،طفره رفتن
13. beat around the bush
به اصل مطلب نپرداختن،منظور خود را بیان نکردن،صغری کبری چیدن
14. bum around (or about)
بلوک گردی کردن،تفریح کنان به اینجا و آنجا سفر کردن
15. cat around
(امریکا ـ خودمانی) دنبال جفت گشتن،دنبال خانم گشتن
16. center around (or about)
متمرکز بودن بر
17. come around (or round)
1- احیا شدن،بهبود یافتن،(از بیهوشی) به هوش آمدن 2- تغییر مسیر دادن 3- اجابت کردن 4- (عامیانه) به ملاقات آمدن
18. fart around (or about)
(خودمانی) وقت خود را به بطالت گذراندن
19. fool around
(عامیانه) 1- وقت تلف کردن 2- فضولی کردن،دخالت بی جا کردن،ور رفتن 3- مغازله کردن،ماچ و بوسه کردن
20. fuck around (or about)
(خودمانی) 1- وقت تلف کردن،(وقت) به بطالت گذراندن 2- (با: with) سر به سر گذاشتن،دخالت کردن (در)،فضولی کردن
21. fuss around
(بیهوده) بیا و برو کردن،سر و صدا راه انداختن
22. get around
1- (به جای برخورد با چیزی آن را) دور زدن 2- رجوع شود به: get about
23. get around to
1- وقت یا فرصت (انجام کاری را) داشتن،مجال داشتن 2- (به کاری) پرداختن
24. going around in circles
(عامیانه) تکرار مکررات کردن،(پس از زحمت) دوباره به همان جای اول رسیدن
25. hack around
(عامیانه) بی هدف کارکردن،اتلاف وقت کردن
26. hang around (or about)
1- (دور چیزی) گرد آمدن،تجمع کردن 2- (عامیانه) پرسه زدن،ول گشتن
27. horse around
(خودمانی) شوخی خرکی کردن،نره خر بازی درآوردن،جست و خیز کردن،وقت تلف کردن
28. just around the corner
1- مجاور،در نزدیکی،نزدیک
29. kick around (or about)
(عامیانه) 1- با خشونت رفتار کردن با 2- پرسه زدن،از جایی به جایی رفتن 3- خودمانی بحث و شور کردن 4- در بوته ی فراموشی افتادن
30. kid around
مسخره بازی درآوردن،شوخی خرکی کردن،الم شنگه راه انداختن
31. monkey around
مسخره بازی درآوردن،میمون بازی درآوردن
32. play around
1- روابط عاشقانه ی سری برقرار کردن،بیش از یک معشوق داشتن 2- خوش گذرانی کردن
33. rake around (or about) for something
به دقت جستجو کردن،دنبال چیزی گشتن
34. rattle around in
در خانه یا اداره یا کارگاه بزرگ تر از نیاز خود بودن
35. revolve around somebody (or something)
روی شخص (یا چیزی) متمرکز بودن
36. run around with
با کسی دیگر رابطه داشتن یا معاشر بودن
37. running around in circles
(عامیانه) سگ دو زدن،بیهوده تقلا کردن
38. screw around
(خودمانی) وقت تلف کردن
39. shop around
1- از یک مغازه به مغازه ی دیگر رفتن،قیمت کردن در چند جا 2- دنبال (شغل یا ایده ی جدید و غیره) رفتن،جستجو کردن
40. sleep around
(عامیانه) با بیش از یک نفر رابطه ی جنسی داشتن
41. stick around
(خودمانی) ماندن،نرفتن،(نزد کسی) باقی ماندن
42. talk around
وادار کردن،(با حرف) راضی کردن،ترغیب کردن
43. twist around one's finger
1- دور انگشت خود تاباندن یا پیچاندن 2- کاملا تحت تسلط خود درآوردن،ملعبه کردن
44. wait around
پرسه زدن،در اطراف محل منتظرماندن،منتظر فرصت بودن
45. a swing around the country
مسافرت به اطراف کشور
46. a voyage around the world
مسافرت دور کره ی زمین
47. ahmad walked around the city walls and told the towers
احمد اطراف دیوارهای شهر را پیمود و برج ها را شمرد.
48. ali swung around to pari, holding a cup of tea
علی در حالی که فنجان چای در دست داشت به طرف پری چرخید.
49. all gathered around the patient's bed
همه دور بالین بیمار حلقه زدند.
50. bees buzzed around her head
زنبورها دور سرش وزوز می کردند.
51. bullets spattered around us
گلوله از هر طرف بر ما می بارید.
52. butterflies whirl around the lamp
پروانه ها دور لامپ پرواز می کنند.
53. don't beat around the bush; say you want to borrow more money!
صغری کبری نچین،بگو می خواهم دوباره پول قرض کنم !
54. don't crap around like this
این جوری وقت خودت را هدر نده !
55. don't monkey around with the car, kids!
بچه ها،اتومبیل را انگولک نکنید!
56. don't run around with bad people!
با آدم های بد محشور نشو!
57. green shoots around the old tree trunk
جوانه های سبز اطراف تنه ی درخت کهنسال
58. he fumbled around in the dark hall
او در سالن تاریک کورمال کورمال حرکت می کرد.
59. he hangs around with unsavory characters
او با اشخاص ناباب رفت و آمد دارد.
60. he lurked around like a thief
او مانند یک دزد پاورچین پاورچین (و مخفیانه) به این طرف و آن طرف می رفت.
61. he muddled around the house for weeks
او هفته ها در خانه دستخوش سردرگمی بود.
62. he racketed around in my car
در اتومبیل من سفر و عیاشی می کرد.
63. he runs around with a bunch of hoodlums
او با یک دسته اراذل و اوباش دوستی می کند.
64. he skewed around in his chair
خودش را در صندلی چرخاند.
65. he skirted around the issue of wage increase
از اشاره به موضوع اضافه دستمزد خودداری کرد.
66. he went around the turn
او پیچ را دور زد.
67. missile defences around tehran
پدآفند موشکی در اطراف تهران
68. people conglomerate around his statue
مردم دور مجسمه ی او جمع شدند.
69. people swarmed around his car
مردم ریختند دور اتومبیلش.
70. reporters hovered around the gate
خبرنگاران در اطراف دروازه مترصد ایستاده بودند.