1. the breakaway group in the party
گروه جدایی طلب (انشعابی) حزب
2. the breakaway region formed a new republic
ناحیه ی جدا شده،جمهوری جدیدی را تشکیل داد.
3. their breakaway left the party weakened
انشعاب آنان حزب را تضعیف کرد.
4. The sports association accepted the inevitability of a breakaway by the elite clubs.
[ترجمه ترگمان]انجمن ورزش اجتناب ناپذیر بودن جدایی از باشگاه های نخبگان را پذیرفت
[ترجمه گوگل]انجمن ورزش، اجتناب ناپذیری یک باشگاه نخبه را از بین برد
5. Hundreds of miners joined the breakaway union.
[ترجمه ترگمان]صدها معدنچی به اتحادیه جدایی طلب پیوستند
[ترجمه گوگل]صدها نفر از معدنچیان به اتحادیه متفقین پیوستند
6. They have agreed to recognize the breakaway republic's independence.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کرده اند که استقلال این جمهوری جدایی طلب را به رسمیت بشناسند
[ترجمه گوگل]آنها توافق کرده اند که استقلال جمهوریت را از بین ببرند
7. He led a breakaway from the Communist Party.
[ترجمه ترگمان]او یک جدایی از حزب کمونیست را رهبری کرد
[ترجمه گوگل]او منجر به جدایی از حزب کمونیست شد
8. The breakaway group formed a new political party.
[ترجمه ترگمان]گروه جدایی طلب یک حزب سیاسی جدید تشکیل داد
[ترجمه گوگل]گروه تفکراتی یک حزب سیاسی جدید تشکیل داد
9. A beautiful social breakaway from the strict bouncer dominated norm of the suit and tie disco.
[ترجمه ترگمان]یک جدایی اجتماعی زیبا از the سخت برای کت و شلوار و disco تساوی
[ترجمه گوگل]یک تفکیک اجتماعی زیبا از تیزبینی سختگیرانه، تارک کت و کت و شلوار دیسکو را تحت سلطه قرار داد
10. Nor were there frustrated breakaway movements from a handful of top clubs.
[ترجمه ترگمان]و همچنین حرکت های جدایی طلبانه ای از یک مشت چوب برتر وجود نداشت
[ترجمه گوگل]جنبش های متزلزل ناشی از تعدادی از باشگاه های برتر نیز وجود نداشت
11. The difference is analogous to that between breakaway Protestantism and Catholicism, as rock was a breakaway from pop.
[ترجمه ترگمان]تفاوت مشابه آن است که بین آیین پروتستان و کاتولیک جدایی وجود دارد، زیرا راک جدایی از پاپ بود
[ترجمه گوگل]این تفاوت به همان معنی بین پروتستانتیسم متخاصم و کاتولیک است، همانطور که سنگ از پاپ جدا بود
12. On Friday night, he missed a breakaway dunk.
[ترجمه ترگمان] شب جمعه، اون یه حمله انحرافی رو از دست داد
[ترجمه گوگل]در شب جمعه، او یک خمیر پاره کننده را از دست داد
13. The breakaway union is balloting its members for a one-day token strike in protest over the amended pit closure plans.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه جدایی طلبانه اعضای آن را برای یک اعتصاب به نشانه یک روزه در اعتراض به برنامه های بستن حفره اصلاح شده انتخاب کرده است
[ترجمه گوگل]اتحادیه دموکراتیک در اعتراض به برنامه های بسته شدن اصلاحات اصلاح شده، اعضای آن را برای یک اعتصاب یک روزه اعلام می کند
14. I shall talk about a breakaway fragment in order to emphasize my point.
[ترجمه ترگمان]من در مورد یک تکه breakaway حرف می زنم تا بر my تاکید کنم
[ترجمه گوگل]من باید در مورد یک قطعه تفکیک کننده صحبت کنم تا تاکید کنم
15. Members of a breakaway group who blocked traffic in University Square the same evening were forcibly dispersed by police.
[ترجمه ترگمان]اعضای یک گروه جدایی طلب که ترافیک در میدان دانشگاه را مسدود کرده بودند، همان شب توسط پلیس پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]اعضای یک گروه تفنگدار که در همان شب مسابقات میدان دانشگاه را مسدود کردند، توسط پلیس به شدت پراکنده شدند
16. He grabbed her, but she managed to break away.
[ترجمه ترگمان]او او را گرفت، اما موفق شد از بین برود
[ترجمه گوگل]او او را برداشت، اما او موفق به شکستن دور
17. The company wanted to break away from its traditional, downmarket image.
[ترجمه ترگمان]شرکت می خواست از تصویر سنتی و downmarket جدا شود
[ترجمه گوگل]این شرکت می خواست از روی تصویر سنتی، فرومایه اش شکوفا شود
18. Can't you break away from old habits?
[ترجمه ترگمان]نمی توانی از عادات قدیمی فرار کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا نمی توانید از عادت های قدیمی دور شوید؟
19. The company is trying to break away from its traditional image.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا از تصویر سنتی خود جدا شود
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال تلاش برای از بین بردن تصویر سنتی خود است
20. She managed to break away from the pack and establish a lead.
[ترجمه ترگمان]او موفق شد از گروه جدا شود و رهبری را به عهده بگیرد
[ترجمه گوگل]او موفق به شکستن دور از بسته و ایجاد یک سرب
21. The people of the province wished to break away and form a new state.
[ترجمه ترگمان]مردم این استان مایل بودند که فرار کنند و دولت جدیدی تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]مردم استان آرزوی شکستن کرده و یک دولت جدید را تشکیل می دهند
22. I felt the need to break away from home.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که باید از خونه فرار کنم
[ترجمه گوگل]من احساس نیاز به شکستن دور از خانه
23. The company wants to break away from its downmarket image.
[ترجمه ترگمان]شرکت می خواهد از تصویر downmarket جدا شود
[ترجمه گوگل]این شرکت می خواهد از تصویر downmarket خود دور شود
24. She started crying and tried to break away.
[ترجمه ترگمان]او شروع به گریه کرد و سعی کرد از بین برود
[ترجمه گوگل]او شروع به گریه کرد و سعی کرد از بین برود
25. He decided to break away from the Party.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت از حزب جدا شود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از حزب جدا شود
26. How do stocks like Quarterdeck and Iomega break away from the conventional pack and come away with the winnings?
[ترجمه ترگمان]چگونه سهام مانند quarterdeck و Iomega از یک بسته مرسوم جدا می شوند و با برد همراه می شوند؟
[ترجمه گوگل]چگونه سهام مانند Quarterdeck و Iomega از بسته معمولی جدا می شوند و با برنده شدن کنار می آیند؟
27. A truly contemporary eucharistic prayer might safely break away from the berakah.
[ترجمه ترگمان]یک دعا واقعا معاصر ممکن است به طور ایمن از the جدا شود
[ترجمه گوگل]نماز مستحبی معاصر مملو از براکا است
28. Those who choose to break away from their unhealthy habits are always handsomely rewarded! Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]کسانی که تصمیم می گیرند از عادات ناسالم خود دور شوند، همیشه به نحو شایسته ای مورد تقدیر قرار می گیرند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]کسانی که انتخاب می کنند از عادت های ناخوشایند خود بیرون بیایند، همیشه به زیبایی پاداش می دهند! دکتر T P Chia
29. It takes guts to break away from the ties that bind you.
[ترجمه ترگمان]دل و جرات می ده تا از پیوندهای که تو رو به هم پیوند می دن از هم جدا کنن
[ترجمه گوگل]به طرز شگفت انگیزی به شکستن روابط شما متصل می شود