کلمه جو
صفحه اصلی

uterus


معنی : رحم، زهدان، بچه دان
معانی دیگر : (کالبد شناسی) زهدان

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) زهدان، بچه دان، رحم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: uteri, uteruses
(1) تعریف: the muscular organ of a female mammal in which the fertilized ovum is held and develops before birth; womb.
مشابه: belly

(2) تعریف: a similar organ in some invertebrates that holds developing eggs or embryos.

• female mammalian organ for containing and nourishing young during prenatal development, womb; womb-like organ in non-mammals
a woman's uterus is her womb; a medical term.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] رحم

مترادف و متضاد

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

زهدان (اسم)
womb, matrix, uterus

بچه دان (اسم)
womb, matrix, uterus

جملات نمونه

1. the neck of the uterus
گردن زهدان

2. the ovaries are adnexa of the uterus
تخمدان ها جزئی از رحم هستند.

3. The embryo is placed into the uterus where it has a chance to implant.
[ترجمه ترگمان]جنین در رحم قرار می گیرد که در آن یک فرصت برای کاشت دارد
[ترجمه گوگل]جنین به رحم منتهی می شود که در آن شانس ایمپلنت را دارد

4. The uterus is supplied with a rich network of blood vessels and nerves.
[ترجمه ترگمان]رحم با شبکه غنی از رگ های خونی و عصب تامین می شود
[ترجمه گوگل]رحم با یک شبکه غنی از عروق خونی و اعصاب تامین می شود

5. The fallopian tubes connect the ovaries with the uterus.
[ترجمه ترگمان]لوله های fallopian، تخمدان ها را با رحم مرتبط می کنند
[ترجمه گوگل]لوله های فالوپی تخمدان را با رحم وصل می کنند

6. Uterus Normally pear-sized, the uterus grows up to five times its usual size in pregnancy.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، رحم به اندازه پنج برابر اندازه معمول در دوران بارداری رشد می کند
[ترجمه گوگل]رحم معمولا به اندازه گلابی اندازه گیری می شود، رحم تا زمانیکه بارداری به اندازه معمول می رسد، رشد می کند

7. The uterus is very responsive to bass tones.
[ترجمه ترگمان]رحم به صدای باس بسیار پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]رحم بسیار حساس به صدای باس است

8. Men's fear of the uterus and menstruation may be problematic but more devastating by far are women's own negative attitudes.
[ترجمه ترگمان]ترس مردان از رحم و قاعدگی می تواند مشکل ساز باشد، اما تا به حال devastating نگرش های منفی زنان است
[ترجمه گوگل]ترس مردان از رحم و قاعدگی ممکن است مشکل ساز باشد، اما نگرانی های منفی منفی زنان به مراتب بیشتر است

9. The point about a woman using her uterus for financial gain poses two problems.
[ترجمه ترگمان]نکته درباره یک زن که از رحم خود برای کسب سود مالی استفاده می کند دو مشکل دارد
[ترجمه گوگل]نکته در مورد یک زن با استفاده از رحم او برای به دست آوردن مالی، دو مشکل را مطرح می کند

10. But my uterus had gone into a kind of blue funk and did not respond.
[ترجمه ترگمان]اما رحم من تبدیل به یک نوع جنون آبی شده بود و پاسخی نداد
[ترجمه گوگل]اما رحم من به نوعی فانوس آبی رفته بود و پاسخ نگرفت

11. In this way the uterus is removed without touching any surfaces.
[ترجمه ترگمان]در این روش رحم بدون لمس کردن هر سطحی برداشته می شود
[ترجمه گوگل]به این ترتیب رحم بدون دست زدن به هر سطح برداشته می شود

12. Her uterus became distended, causing her horrid pain.
[ترجمه ترگمان]Her ورم کرد و باعث درد شدید او شد
[ترجمه گوگل]رحم او گسترش پیدا کرد و باعث درد و رنج او شد

13. The ovaries are adnexa of the uterus.
[ترجمه ترگمان] تخمدان روی رحم هستن
[ترجمه گوگل]تخمدانها از رحم است

14. This enlarged uterus was no doubt palpable on physical examination.
[ترجمه ترگمان]این رحم بزرگ بدون شک در مورد معاینه فیزیکی محسوس بود
[ترجمه گوگل]این رحم بزرگ در معاینه فیزیکی بدون شک قابل تشخیص بود

15. Objective To study the effect of warm uterus paste on lactation and involution of uterus section.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تاثیر خمیر دندان گرم بر روی شیر و involution رحم
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثر ریزش ریشه گرم بر تغذیه و تزریق داخل رحم

پیشنهاد کاربران

مثانه

رحم


کلمات دیگر: