کلمه جو
صفحه اصلی

deliberately


معنی : عمدا، تعمدا
معانی دیگر : ازروی سنخیدگی، بااندیشه، باتامل

انگلیسی به فارسی

عمدا، تعمدا


عمدی، به‌عمد، از روی عمد، به‌قصد


سنجیده، حساب‌شده، دانسته


بادقت و تأنی، ژرف‌نگرانه، ژرف‌اندیشانه


انگلیسی به انگلیسی

• intentionally, purposefully; methodically, in an unhurried manner

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] عمدا

مترادف و متضاد

عمدا (قید)
purposely, deliberately, intentionally, on purpose

تعمدا (قید)
deliberately

intentionally


Synonyms: advisedly, after consideration, apurpose, by design, calculatingly, consciously, designed, determinedly, emphatically, freely, in cold blood, independently, knowingly, meaningfully, on purpose, pointedly, premeditatively, prepensely, purposely, purposively, resolutely, studiously, to that end, voluntarily, willfully, with a view to, with eyes wide open, with malice aforethought, without qualms, wittingly


Antonyms: indetermindedly, unintentionally, unwittingly


جملات نمونه

He was deliberately trying to upset his sister

او به‌عمد سعی در ناراحت کردن خواهرش داشت


1. she deliberately left the door open
او عمدا در را باز گذاشت.

2. the speaker chose his words slowly and deliberately
ناطق واژه های خود را با آهستگی و دقت انتخاب می کرد.

3. Deliberately making people suffer is immoral.
[ترجمه Smat] عمدا باعث ایجاد رنج در افراد شدن، غیر اخلاقی است
[ترجمه ترگمان]از روی عمد مردم را وادار به رنج کشیدن می کند، غیراخلاقی است
[ترجمه گوگل]به طور عمدی مردم رنج می برند غیر اخلاقی است

4. A man is deliberately designed to be mortal. He grows, he ages, and he dies.
[ترجمه ترگمان]یک انسان عمدا برای فانی ساخته شده است اون رشد می کنه، سن و سال می کنه و اون می میره
[ترجمه گوگل]یک مرد به طور عمدی طراحی شده است که بتواند فانی باشد او رشد می کند، او سنین دارد، و او می میرد

5. I know you think I did it deliberately, but I assure you I did not.
[ترجمه ترگمان]می دانم که فکر می کنید من عمدا این کار را کردم، ولی مطمئن باشید که این کار را نکرده ام
[ترجمه گوگل]من می دانم شما فکر می کنید که من این کار را عمدا انجام دادم، اما من به شما اطمینان می دهم که من این کار را نکردم

6. She has been deliberately left off the guest list.
[ترجمه ترگمان] اون عمدا لیست مهمون ها رو ترک کرده
[ترجمه گوگل]او عمدا لیست مهمان را ترک کرده است

7. She was accused of deliberately misleading Parliament.
[ترجمه ترگمان]او به عمد به گمراه کردن پارلمان متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او به طور عمدی گمراه کننده مجلس متهم شد

8. She deliberately stayed behind after work to go with me.
[ترجمه ترگمان]اون عمدا بعد از کار کردن با من موند
[ترجمه گوگل]او عمدا پس از کار با من باقی ماند

9. The acrobat deliberately faulted the performance once to make it look difficult.
[ترجمه ترگمان]The ماهر به عمد این عملکرد را برای این که آن را دشوار جلوه دهد مقصر دانست
[ترجمه گوگل]آکروبات به عمد عملکرد را یک بار به شکست دادن آن را دشوار است

10. They were deliberately misinformed about their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عمد درباره حقوق آن ها اطلاعات غلط داده بودند
[ترجمه گوگل]آنها به طور عمدی درباره حقوقشان دچار سوءاستفاده بودند

11. She lifted her chin in a gesture that deliberately exposed the line of her throat.
[ترجمه ترگمان]او چانه اش را با حرکتی که عمدا مسیر گلوی او را باز کرده بود، بلند کرد
[ترجمه گوگل]او چانه خود را در یک ژست برداشت که عمدا خط خط گلویش را نشان داد

12. His words to the press were deliberately equivocal - he didn't deny the reports but neither did he confirm them.
[ترجمه ترگمان]کلماتش به عمد مبهم بودند - او گزارش ها را انکار نکرد، اما هیچکدام آن ها را تایید نکرد
[ترجمه گوگل]سخنان وی به مطبوعات عمدا ناعادلانه بود - او گزارش ها را تکذیب کرد اما آنها را تأیید نکرد

13. Her promise was deliberately misquoted by her opponents, who then used it against her.
[ترجمه ترگمان]قولی که به او داده بود به عمد با مخالفان او برخورد می کرد و بعد از آن علیه او استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]وعده او عمدا توسط مخالفان او تعریف شده است، و سپس آن را در برابر او استفاده می شود

14. Saunders is deliberately telling a falsehood.
[ترجمه ترگمان] ساندرز \"عمدا داره دروغ میگه\"
[ترجمه گوگل]سوندر عمدا به دروغ گفتن است

They were deliberately misinformed about their rights

به آن‌ها ازروی عمد اطلاعات غیرصحیح درمورد حقوق‌شان داده شده بود


پیشنهاد کاربران

از قصد

Intentional

آگاهانه

از قصد با نیت قبلی

خیلی آرام

به صورت ارادی

با برنامه ( با نقشه قبلی )

شکل فعلش به معنی عمدی
شکل صفتش به معنی سنجیده


سنجیده

slowly and carefully
https://dictionary. cambridge. org/

عامدانه

intentionally
عمداً
با قصد و غرض

به عمد

با اندیشه

purposefully= deliberately

deliberately ( adv ) = intentionally ( adv )
به معناهای: عمداً، هدفمندانه، از قصد، آگاهانه

on purpose, with a definite intention, not accidentally

Deliberately=willing=intention.
Opposite==unwilling=unintentionaly =reluctant

Intentional
Knowingly
عمدا دانسته قصدا

1 - عمداً
2 - آرام و بادقت ( در مورد انجام شدن چیزی )

سنجیده. با تأمل. آگاهانه


کلمات دیگر: