کلمه جو
صفحه اصلی

motivation


معنی : محرک، انگیزش، انگیزه، انگیختگی
معانی دیگر : انگیزش، محرک

انگلیسی به فارسی

انگیزش، محرک، انگیزه، موجب


انگیزه، انگیزش، محرک، انگیختگی


انگلیسی به انگلیسی

• incentive, drive; act or process of motivating; inspiration; state of being stirred to action

دیکشنری تخصصی

[صنعت] انگیزش، محرک
[ریاضیات] محرک، انگیزه، موجب، انگیزش
[روانپزشکی] انگیزش. انگیزش حالتی است که تمایل به انجام عملی خاص را در فرد به وجود می آورد. چنین حالتی ممکن است، حالت محرومیت باشد (مثل گرسنگی)، یا یک سیستم ارزشی یا یک اعتقاد عمیق (مثلاً مذهبی). در جریان یادگیری و درک، مکانیسم های بیولوژیک نقش مهم در انگیزش رفتار دارند.

مترادف و متضاد

محرک (اسم)
irritant, motive, stimulus, exciter, motivation, engine, motor, impellent, driver, incitation, incitant

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

انگیختگی (اسم)
provocation, motivation

ambition, inspiration


Synonyms: action, actuation, angle, catalyst, desire, disposition, drive, encouragement, fire, get up and go, gimmick, goose, hunger, impetus, impulse, impulsion, incentive, incitation, incitement, inclination, inducement, instigation, interest, kick, motive, persuasion, predetermination, predisposition, provocation, push, reason, right stuff, spur, stimulus, suggestion, wish


Antonyms: depression, discouragement


جملات نمونه

1. she lacks motivation
او انگیزش کافی ندارد.

2. Ability is what you're capable of doing. Motivation determines what you do. Attitude determines how well you do it.
[ترجمه ترگمان]توانایی آن چیزی است که شما قادر به انجام آن هستید انگیزه مشخص می کند که چه کار می کنید طرز برخورد مشخص می کند که شما چطور این کار را انجام می دهید
[ترجمه گوگل]توانایی چیزی است که شما قادر به انجام آن هستید انگیزه چیزی است که شما انجام می دهید نگرش تعیین میکنه که چقدر خوب کاری را انجام میدهید

3. Jack is an intelligent pupil, but he lacks motivation.
[ترجمه سید غریب] جک دانش آموز باهوشی است اما انگیزه ندارد.
[ترجمه ترگمان]جک دانش آموز باهوشی بود، اما فاقد انگیزه بود
[ترجمه گوگل]جک دانش آموز هوشمند است، اما او انگیزه ای ندارد

4. Increased motivation is more than an incidental benefit of reward schemes.
[ترجمه ترگمان]افزایش انگیزش بیش از یک مزیت تصادفی برای طرح های پاداش است
[ترجمه گوگل]افزایش انگیزه بیش از یک مزیت پیشگیرانه از طرح پاداش است

5. Many of the boys have very poor motivation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پسرها انگیزه بسیار ضعیفی دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از پسران انگیزه بسیار ضعیفی دارند

6. There seems to be a lack of motivation among the staff.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که فقدان انگیزه در بین کارکنان وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فقدان انگیزه در میان کارکنان وجود دارد

7. Such measures are likely to result in decreased motivation of the workforce.
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی احتمالا منجر به کاهش انگیزش نیروی کار می شوند
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی احتمالا منجر به کاهش انگیزه نیروی کار خواهد شد

8. They lack the motivation to study.
[ترجمه فریبرز رحمانی] آنها انگیزشون را برای مطالعه از دست دادن .
[ترجمه ترگمان]آن ها فاقد انگیزه برای مطالعه هستند
[ترجمه گوگل]آنها انگیزه ای برای مطالعه ندارند

9. Organizations have an interest in ensuring that employee motivation is high.
[ترجمه ترگمان]سازمان ها دارای منافعی در حصول اطمینان از بالا بودن انگیزش کارمندان هستند
[ترجمه گوگل]سازمان ها علاقه مند به اطمینان از انگیزه کارکنان بالا هستند

10. Being a teacher needs a high level of motivation.
[ترجمه ترگمان]معلم بودن به سطح بالایی از انگیزه نیاز دارد
[ترجمه گوگل]بودن معلم به سطح بالایی از انگیزه نیاز دارد

11. What was the motivation for the attack?
[ترجمه فریبرز رحمانی] انگیزه شما از حمله چه بود ؟
[ترجمه ترگمان]انگیزه این حمله چه بود؟
[ترجمه گوگل]انگیزه حمله چیست؟

12. He's intelligent enough but he lacks motivation.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی باهوش است، اما انگیزه ندارد
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی هوشمند است اما انگیزه ای ندارد

13. What was your motivation for becoming a teacher?
[ترجمه ‌فریبرز رحمانی] انگیزه شما برای معلم شدن چیست
[ترجمه ترگمان]انگیزه شما برای تبدیل شدن به یک معلم چه بود؟
[ترجمه گوگل]انگیزه شما برای تبدیل شدن به یک معلم چیست؟

14. Gross's skill in motivation looked in doubt when his side began the second half badly.
[ترجمه ترگمان]مهارت چندش اور در انگیزه، وقتی که طرف او نیمه دوم را آغاز کرد، تردید به او دست داد
[ترجمه گوگل]مهارت Gross در انگیزه در زمانی که طرف او نیمه دوم را به آرامی شروع به شک در شک داشت

15. Escape can be a strong motivation for travel.
[ترجمه ترگمان]فرار یک انگیزه قوی برای سفر است
[ترجمه گوگل]فرار می تواند یک انگیزه قوی برای سفر باشد

پیشنهاد کاربران

ضرورت تحقیق ( در مقاله نویسی )

انگیزه هیجان
Smile motivation on Labami
You don't know how weird how good a sensation is in my being
You are on the calm beach
You are the love dream of my moon
Wants your heart
انگیزه ی لبخندی رو لبامی
نمیدونی چقددوست داشتنت حسی خوب عجیبی در وجودم ریشه کرده
ساحل آرامش وجودم هستی
تو رویای عشق ماه من هستی
دل تورا میخواد ❤️. .

هدف

انگیزه


دلیل =reason

I study positively with high motivation

انگیزه بخش

In those two years, I kept it at the peak of motivation and love
Love was real, you have no problem with motivation, you have a problem with willpower, you are moving with your helplessness, I was suffering from severe depression, and gather your senses.
Personal love is superior to your love, you must forget me because I do not understand love in you at this time or it is not acceptable to me
تو اون دو سال ، تو اوج انگیزه و عشق رو نگه داشتم
عشق واقعی بود تو مشکل انگیزه نداری تو مشکل اراده در حرکت داری با درماندگی تو ، من به افسردگی شدید مبتلا شده بودم و حواست رو جمع کن این روزا من از دست تو مایوس و دلشکسته خاطر میشوم
عشق شخصی از عشق تو برتر باشد تو باید فراموشم کنی زیرا من در وجود تو نسبت خودم در این زمان عشقی را متوجه نمیشوم یا مورد قبول من نیست

motivation ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: انگیزش
تعریف: نیرویی که به رفتار انسان و حیوان هدف و جهت مندی می بخشد


کلمات دیگر: