1. dose (someone) up
مقدار زیادی دارو دادن به،دارو بستن به
2. a dose of epsom salts
یک وعده سولفات دومنیزی
3. when dose your shift begin?
نوبت کار تو کی شروع می شود؟
4. a lethal dose of poison
مقدار مهلکی سم
5. a massive dose of medicine
مقدار بسیار زیاد دارو (که خورده شده)
6. a stiff dose of medicine
یک مقدار داروی قوی
7. an operative dose
مقدار دارویی که موثر است
8. she refused to take her daily dose of medicine
او از خوردن دارویی که برای هر روز تجویز شده بود خودداری کرد.
9. the students were given a heavy dose of dry, theoretical material
به شاگردان مقدار زیادی مواد درسی خشک و نظری می دادند.
10. The pharmacist carefully measured out a dose of herbal medicine and told me how to brew it.
[ترجمه ترگمان]داروساز به دقت مقداری داروی گیاهی را اندازه گیری کرد و به من گفت که چطور آن را درست کنم
[ترجمه گوگل]داروساز با دقت دوز دارو گیاهی را اندازه گیری کرد و به من گفت که چگونه آن را دم کرده
11. Your smiling at me is my daily dose of magic.
[ترجمه ترگمان]لبخند تو به من، دوز روزانه جادوی من است
[ترجمه گوگل]لبخند زدن به من روزانه من جادو است
12. A medium dose produces severe nausea within hours.
[ترجمه ترگمان]مقدار متوسط در عرض چند ساعت حالت تهوع شدید ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]دوز متوسط باعث تهوع شدید در عرض چند ساعت می شود
13. He gave me a dose of medicine for my cold.
[ترجمه ترگمان]او به من مقداری دارو برای سرماخوردگی من داد
[ترجمه گوگل]او برایم سردی یک دوز دارو داد
14. The label says to take one dose three times a day.
[ترجمه ترگمان]برچسب می گوید که روزانه سه بار مصرف شود
[ترجمه گوگل]برچسب می گوید برای مصرف یک دوز سه بار در روز
15. The recommended daily dose is 12 to 24 grams.
[ترجمه ترگمان]مقدار توصیه شده از هر روزانه ۱۲ تا ۲۴ گرم است
[ترجمه گوگل]دوز توصیه شده روزانه 12 تا 24 گرم است
16. The cleaners went through the house like a dose of salts .
[ترجمه ترگمان] نظافتچی خونه رو مثل یه مقدار نمک وارد خونه کرد
[ترجمه گوگل]تمیزکننده ها از طریق خانه مانند یک نمک از دست رفتند