کلمه جو
صفحه اصلی

area


معنی : طرف، فضا، حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه
معانی دیگر : سرزمین، قطعه زمین، رویه، وسعت، عرصه، محوطه (بخشی از خانه یا محوطه یا میدان یا شهر و غیره که به کار ویژه ای تعلق دارد)، (زیست شناسی - کالبدشناسی) حوزه، قسمت، (پژوهش یا تحصیل) رشته، زمینه، (در اصل) زمین صاف، سطح صاف، حیاط، محوطه ی دور ساختمان، گستره

انگلیسی به فارسی

مساحت، سطح


ناحیه، منطقه، بخش


(مجازی)(شناخت، تحقیق) حوزه، پهنه، زمینه، عرصه، ساحت، میدان، قلمرو


(معماری) حیاط خلوت، نورگیر


حوزه، ناحیه، منطقه، مساحت، سطح، پهنه، فضا، طرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place or region.
مترادف: locale, place, region
مشابه: belt, district, expanse, locality, part, quarter, section, sphere, spot, territory, zone

- These areas of the country receive a great deal of rain.
[ترجمه M] این مناطق از کشور باران خوبی را دریافت میکنند
[ترجمه ترگمان] این مناطق کشور باران زیادی دریافت می کنند
[ترجمه گوگل] این مناطق از کشور باران زیادی را دریافت می کنند
- You have to hit the ball into this area.
[ترجمه ترگمان] شما باید به توپ ضربه بزنید تا وارد این منطقه شوید
[ترجمه گوگل] شما باید توپ را به این منطقه ببرید
- Let's move the couch over to that area of the room.
[ترجمه ترگمان] بیایید مبل را به آن قسمت از اتاق ببریم
[ترجمه گوگل] بیایید نیمکت را به سمت آن اتاق حرکت دهیم

(2) تعریف: a field of study.
مترادف: domain, field, province, sphere, subject
مشابه: arena, bailiwick, front, metier, orbit, region, study

- What area of English literature are you most interested in?
[ترجمه ترگمان] شما به چه حوزه ادبیات انگلیسی علاقه مند هستید؟
[ترجمه گوگل] کدام بخش از ادبیات انگلیسی بیشتر مورد علاقه شماست؟

(3) تعریف: extent or scope.
مترادف: extent, range, scope
مشابه: expanse, reach, space, stretch, sweep

- The report covers a wide area of research.
[ترجمه ترگمان] این گزارش حوزه وسیعی از تحقیقات را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل] این گزارش یک منطقه گسترده از تحقیقات را پوشش می دهد

(4) تعریف: the amount of expanse of a flat or curved surface.
مشابه: expanse, region, surface

- The area of the room is two hundred square feet.
[ترجمه ترگمان] مساحت اتاق دویست متر مربع است
[ترجمه گوگل] مساحت اتاق دوصد فوت مربع است

• region, domain
an area is a particular part of a city, a country, or the world.
a particular area of a room or other place is a part that is used for a particular activity.
the area of a shape or piece of land is the amount that it covers, expressed in a measurement such as square metres or hectares.
an area of knowledge or activity is a particular subject or kind of activity.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] سطح، مساحت
[عمران و معماری] مساحت - محوطه - حوزه - محدوده رویکرد - منطقه - سطح - ناحیه - پهنه
[برق و الکترونیک] سطح، ناحیه
[فوتبال] منطقه
[زمین شناسی] گستره سطح یا فضا. اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود. میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود(.(of an airway
[نساجی] مساحت - پهنه - ناحیه - منطقه
[ریاضیات] ناحیه، مساحت، اندازه ی سطح، وسعت، سطح، رویه
[آمار] مساحت , سطح
[آب و خاک] مساحت

مترادف و متضاد

extent, scope of a surface


Synonyms: breadth, compass, distance, expanse, field, operation, range, size, space, sphere, stretch, width


region, district


طرف (اسم)
abutment, side, hand, party, direction, opponent, region, route, area, flank, angle, belt, suburb, half, opposite party

فضا (اسم)
region, place, room, space, air, area

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

منطقه (اسم)
region, area, zone

مساحت (اسم)
space, area

سطح (اسم)
face, level, area, plane, external, surface, superficies

پهنه (اسم)
field, area, racket, arena, sheet, width

Synonyms: belt, block, city, county, division, domain, dominion, enclosure, field, kingdom, locality, neck of the woods, neighborhood, parcel, patch, plot, precinct, principality, quarter, section, sector, sphere, square, state, stretch, territory, township, tract, turf, vicinity, ward, zone


جملات نمونه

1. area code
کد پستی،کد ناحیه

2. an area of low rainfall
منطقه ی کم باران

3. an area of research only recently traversed by scientists
یک زمینه ی پژوهشی که فقط اخیرا مورد بررسی دانشمندان قرار گرفته است

4. auditory area
مرکز شنوایی

5. combat area
منطقه ی رزم

6. fringe area
ناحیه ی فریز

7. his area of specialization is english literature
رشته ی تخصصی او ادبیات انگلیسی است.

8. that area does not fall within my jurisdiction
آن زمینه از حوزه ی اختیارات من خارج است.

9. the area around hosesultan lake is swampy
دورا دور دریاچه ی حوض سلطان باتلاقی است.

10. the area around the wound is still very sensitive
ناحیه ی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.

11. the area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.

12. the area of a triangle
مساحت مثلث

13. the area roughnecks banged him up
اوباش محله او را له و لورده کردند.

14. this area has a high incidence of disease
شیوع بیماری در این ناحیه زیاد است.

15. this area has been declared a bird sanctuary
این ناحیه به عنوان یک ایمنگاه پرندگان اعلام شده است.

16. penalty area
(فوتبال) محوطه ی هجده قدم

17. a depressed area of the city
بخش راکد شده ی شهر

18. a distressed area of the city
بخش فقر زده ی شهر

19. an enclosed area
محوطه ی محصور

20. auditory association area
پهنه ی همباش شنوایی

21. children's play area in a park
محوطه ی بازی کودکان در پارک

22. in this area our tv reception is very bad
در این ناحیه تلویزیون ما خوب (تصویرها را) نمی گیرد.

23. the catchment area of a post office is the area that it serves
منطقه ی پوشش پست خانه عبارت است از حوزه ای که به آن خدمات ارائه می دهد.

24. the dining area in the corner of the kitchen
بخش نهارخوری در گوشه ی آشپزخانه

25. the drought-struck area suffers scarcity
ناحیه ی خشکسالی زده دچار کمبود می شود.

26. a cavernous limestone area
یک ناحیه ی پر از غار و متشکل از سنگ آهک

27. a painful red area on his left thigh
ناحیه ی قرمز و دردناکی روی ران چپش

28. a restricted military area
منطقه ی ممنوعه ی نظامی

29. a wide agricultural area
یک ناحیه ی پهناور کشاورزی

30. in their camp area they butchered two sheep each day
در خیمه سرای آنها روزی دو گوسفند ذبح می کردند.

31. new york's metropolitan area
محدوده ی کلان شهری نیویورک

32. the city's commercial area
محله ی بازرگانی شهر

33. low walls divided the area into several segments
دیوارهای کوتاه آن ناحیه را به چندین بخش تقسیم کرده بودند.

34. the folk in this area
مردم این ناحیه

35. achievement tests each sampling a different area of learning
آزمون های تحصیلی که هر کدام بخشی از جنبه های تحصیلی را مورد بررسی قرار می دهد.

36. darband is located in a mountainous area
در بند در منطقه ای کوهستانی قرار دارد.

37. deeds that are in the gray area between legal and illegal
اعمالی که در مرز بین قانونی و غیر قانونی بودن قرار دارند

38. illiteracy is still prevalent in this area
بیسوادی هنوز در این ناحیه گسترده است.

39. most european countries are small in area
اکثر کشورهای اروپایی کم وسعت می باشند.

40. the dire economic conditions of this area should no longer be disregarded
اوضاع خراب اقتصادی این ناحیه نباید بیش ازاین نادیده گرفته شود.

41. the leading trade center in this area
مرکز عمده ی سوداگری در این ناحیه

42. the lori dialect predominates in this area
در این ناحیه گویش لری رواج دارد.

43. after the departure of the settlers, the area reverted to desert
پس از رفتن کوچگران،آن ناحیه دوباره بیابان شد.

44. the iranian empire extended over a large area
امپراطوری ایران نواحی بزرگی را در بر می گرفت.

45. he sent a rider ahead to scout the area
سواری را جلو فرستاد تا آن ناحیه را دیده وری کند.

46. the dispersion of armored forces over a broad area
پراکنش نیروهای زرهی در ناحیه ای وسیع

47. the police conducted a thorough search, quartering and re-quartering the area
ماموران پلیس جستجوی دقیقی را آغاز کردند و آن ناحیه را مورد تجسس مکرر قرار دادند.

48. articles which deal with the various phases of life in this rural area
مقاله هایی که با جنبه های مختلف زندگی در این ناحیه ی روستایی سر و کار دارند

The Lori dialect predominates in this area.

در این ناحیه گویش لری رواج دارد.


Darband is located in a mountainous area.

دربند در منطقه‌ای کوهستانی قرار دارد.


the area of a triangle

مساحت مثلث


the dining area in the corner of the kitchen

بخش نهارخوری در گوشه‌ی آشپزخانه


children's play area in a park

محوطه‌ی بازی کودکان در پارک


the city's commercial area

محله‌ی بازرگانی شهر


auditory area

مرکز شنوایی


a painful red area on his left thigh

ناحیه‌ی قرمز و دردناکی روی ران چپش


His area of specialization is English Literature.

رشته‌ی تخصصی او ادبیات انگلیسی است.


Rahim has expertise in all areas of agriculture.

رحیم در همه‌ی زمینه‌های کشاورزی تبحر دارد.


پیشنهاد کاربران

گستردگی

مکان

حیطه

عرصه، زمینه

1 - منطقه - ناحیه - بخش
2 - مساحت

مبحث، بحث، حوزه

ناحیه محوطه

قلمرو
گستره
مساحت
منطقه
منطقه تحت فرمان

Place

موضع

spot

precinct

زنده باد ایران! :|

منطقه ناحیه

دامنه

A discipline
A field
Range of sth

حوزه، حیطه

Black pink in your area
یعنی: بلک پینک در منطقه شماست

از لحاظ

منطقه

ناحیه

BTS always are in us area

Is there a railway area؟
ایا منطقه راه اهن هست ؟

سرزمین، منطقه، قسمت، بخش، در برخی مواقع کشور
region

قسمت

گستره

آریا واژه ای فارسی است و area وام گرفته شده از فارسی است!
چون در زمان هخامنشیان و به ویژه در زمان داریوش یکم ( 522 سال پیش از میلاد یا 3000 سال پیش ) بیشتر قلمروها ( ناحیه ها ) و کشورهای ( مَمالِک ) جهان ( 44 درصد ) از آنِ ( مالِ ) آریایی ها ( ایرانی ها ) بوده است:
سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا!
برای همین، این واژه را برگزیدند!
که به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان در گینس به ثبت رسیده است!

قلمرو

محوطه


کلمات دیگر: