کلمه جو
صفحه اصلی

infertile


معنی : بی حاصل، غیر حاصلخیز، بی بار
معانی دیگر : بایر، نابارور، بی ثمر

انگلیسی به فارسی

بی حاصل، بی بار، غیر حاصلخیز


نابارور، غیر حاصلخیز، بی حاصل، بی بار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: infertility (n.)
(1) تعریف: of land, not fertile or productive; barren.
متضاد: fat, fertile, productive
مشابه: barren, desert

(2) تعریف: of a human or animal, not able to reproduce.
متضاد: fertile, productive
مشابه: barren, fruitless, sterile

• barren, not fertile, unfruitful
someone who is infertile cannot have children.
infertile soil is of poor quality, and so plants cannot grow well in it.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .

مترادف و متضاد

بی حاصل (صفت)
barren, unfruitful, lean, ungainly, infertile

غیر حاصلخیز (صفت)
infertile

بی بار (صفت)
unfruitful, sterile, infertile

not bearing fruit, young


Synonyms: barren, depleted, drained, effete, exhausted, impotent, impoverished, infecund, nonproductive, sterile, unbearing, unfertile, unfruitful, unproductive


Antonyms: fertile, fruitful, potent, productive


جملات نمونه

1. The soil proved too infertile to sustain real pasture or arable crops.
[ترجمه ترگمان]زمین برای حفظ مراتع واقعی یا محصولات زراعی بیش از حد عقیم ماند
[ترجمه گوگل]خاک برای حفظ علف های هرز و محصولات زراعی بسیار نابارور بود

2. Thousands of women are infertile as a result of botched abortions.
[ترجمه ترگمان]هزاران زن در نتیجه سقط جنین نامناسب عقیم هستند
[ترجمه گوگل]هزاران زن در نتیجه سقط جنین نابارور هستند

3. It has been used diagnostically in infertile patients.
[ترجمه ترگمان]این بیماری در بیماران ناباروری مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این مورد به صورت تشخیصی در بیماران نابارور مورد استفاده قرار گرفته است

4. The majority of infertile men face an emotional struggle against guilt and uncertainty.
[ترجمه ترگمان]اکثریت مردم عقیم با مبارزه ای عاطفی علیه احساس گناه و عدم اطمینان مواجه هستند
[ترجمه گوگل]اکثر مردان نابارور با مبارزه عاطفی علیه گناه و عدم اطمینان مواجه هستند

5. What of cloning a child for infertile couples?
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی یک کودک برای زوج های ناشی از بارداری چیست؟
[ترجمه گوگل]از کلونینگ یک کودک برای زوج های نابارور چه خبر؟

6. The mainland of Greece is mountainous and largely infertile.
[ترجمه ترگمان]سرزمین اصلی یونان کوهستانی است و عمدتا عقیم است
[ترجمه گوگل]سرزمین اصلی یونان کوهستانی و تا حد زیادی نابارور است

7. New medical techniques provide hope for infertile couples.
[ترجمه ترگمان]روش های پزشکی جدید، امید به زوج های ناباروری را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]تکنیک های پزشکی جدید امید به زوج های نابارور را فراهم می کنند

8. Muffin has never produced offspring; she did produce infertile eggs while at the Ueno Zoo.
[ترجمه ترگمان]Muffin هیچ وقت زاد و ولد نکرده است؛ در حالی که در باغ وحش Ueno تخم گذاری می کند
[ترجمه گوگل]مافین هرگز فرزندان تولید نکرده است؛ او در حالی که در باغ وحش Ueno تولید تخم مرغ نابارور داشت

9. Those who choose infertile mates leave no descendants.
[ترجمه ترگمان]کسانی که mates را انتخاب می کنند descendants را ترک نمی کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که مؤنث نابارور را انتخاب می کنند هیچ پسری را ترک نمی کنند

10. Rainfall is minimal and the land is infertile, marked by erosion and extreme dryness.
[ترجمه ترگمان]Rainfall حداقل بوده و زمین infertile است که با فرسایش و خشکی شدید مشخص می شود
[ترجمه گوگل]بارش بسیار کم است و زمین نابارور است که با فرسایش و خشکی شدید شناخته می شود

11. Methods: Menstrual changes of 209 infertile women with endometriosis in hospital were analysed.
[ترجمه ترگمان]روش ها: تغییرات Menstrual مربوط به ۲۰۹ زن باردار با endometriosis در بیمارستان آنالیز شدند
[ترجمه گوگل]روشها: تغییرات قاعدگی 209 زن نابارور مبتلا به آندومتریوز در بیمارستان مورد تحلیل قرار گرفت

12. Smallholders who were producing little from the infertile cropland of the sandy Northwest region began to plant drought-resistant poplars and willows to provide shelter and shade from sandstorms.
[ترجمه ترگمان]smallholders که کمی از زمین های زراعی infertile در منطقه شمال غربی تولید می کردند شروع به کاشت درختان تبریزی و درختان بید مقاوم در برابر خشکسالی کردند تا پناه گاه و سایه را از sandstorms تامین کنند
[ترجمه گوگل]مالکان کوچک که از نواحی نابارور منطقه شنی شمال غربی تولید می کردند، گیاهان سیب زمینی مقاوم به خشکی و گیاهان را برای ارائه پناهگاه و سایه از ماسه سنگ ها شروع کردند

13. Infertile women with normal menstrual cycle were selected as control group C.
[ترجمه ترگمان]infertile زن با چرخه قاعدگی طبیعی به عنوان گروه کنترل C انتخاب شدند
[ترجمه گوگل]زنان نابارور با چرخه طبیعی قاعدگی به عنوان گروه شاهد C انتخاب شدند

14. Conclusion:Hysteroscopic tubal catheterization is recommended for the infertile patients with interstitial tubal occlusion, in order to exclude the false positive results of hysterosalpingography.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: به منظور جلوگیری از نتایج مثبت کاذب of، Hysteroscopic tubal catheterization برای بیماران ناباروری توصیه شده است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کاتتریزاسیون لوله ای هیستروسکوپی برای بیماران نابارور با انسداد لوله ای داخل وریدی توصیه می شود تا نتایج مثبت غلط هیستروسالپنجوگرافی را رد کند

15. According to one survey, one woman in eight is infertile.
[ترجمه ترگمان]طبق یک نظرسنجی، یک زن در ۸ سال ناباروری است
[ترجمه گوگل]بر اساس یک نظرسنجی، یک زن در هشت نفر نابارور است

پیشنهاد کاربران

عقیم ، نازا، نابارور، غیرحاصل خیز، بی بار وبی محصول

بی ثمر


کلمات دیگر: