کلمه جو
صفحه اصلی

minicab


اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی

انگلیسی به فارسی

اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی


مینیکاب، اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی


انگلیسی به انگلیسی

• (british) an unofficial taxi
a minicab is a car which is used as a taxi but which is not specifically designed as one. minicabs cannot be hailed in the street, but must be ordered by telephone or at the company's office.

جملات نمونه

1. If you want a cheap ride, take a minicab.
[ترجمه ترگمان]، اگه میخوای یه سواری ارزون قیمت بگیری یه \"minicab\" بگیر
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید یک سواری ارزان قیمت داشته باشید، یک minicab بگیرید

2. Minicab drivers are not allowed to tout for business.
[ترجمه ترگمان]رانندگان minicab مجاز به تبلیغ برای کسب وکار نیستند
[ترجمه گوگل]رانندگان مینی کیاب برای کسب و کار مجاز نیستند

3. We do that in Parliament and my minicab drivers tell me that they work about 60 or 70 hours a week.
[ترجمه ترگمان]ما این کار را در پارلمان و رانندگان minicab انجام می دهیم و به من می گویند که آن ها حدود ۶۰ یا ۷۰ ساعت در هفته کار می کنند
[ترجمه گوگل]ما این کار را در مجلس انجام می دهیم و رانندگان کوچک من به من می گویند که آنها حدود 60 یا 70 ساعت در هفته کار می کنند

4. Killing with racial undertones halts town's minicab service.
[ترجمه ترگمان]کشتن با صدای نژادی از خدمات شهری در شهر
[ترجمه گوگل]کشتن با تظاهرات نژادی، سرویس مینیکاب شهر را متوقف می کند

5. I was recently in a Mercedes minicab driven by a 97-year-old retired gangster called Scarred Harry.
[ترجمه ترگمان]من اخیرا تو یه مرسدس minicab بودم که توسط یه گنگستر از سال ۹۷ به اسم \"scarred هری\" رانندگی کرده بود
[ترجمه گوگل]من اخیرا در یک مرسدس بنز مینیاتوری رانده شده توسط یک گانگستر بازنشسته 97 ساله به نام Scarred هری بود

6. His second victim was minicab driver Javaid Iqbal.
[ترجمه ترگمان]دومین قربانی وی جاوید اقبال بود
[ترجمه گوگل]دومین قربانی او، راننده مینی کیاب جوانی اقبال بود

7. During the minicab ride to Josie's place, Lucy did a little mental stocktaking.
[ترجمه ترگمان]در طول راه رفتن به خانه جوزی، لوسی کمی گیج شده بود
[ترجمه گوگل]در طول مینیاتوری به محل جوزی، لوسی یک بررسی روان شناختی کمی انجام داد

8. I was embarrassed when the minicab dropped us off in front of the estate, and tried to keep my distance from this ruined, limping skeleton as we went inside and up the stairs.
[ترجمه ترگمان]وقتی که minicab جلوی خانه ما را پیاده کردند، خجالت می کشیدم و سعی می کردم فاصله ام را از این ویرانه خراب کنم، مثل این که از پله ها بالا می رفتیم و از پله ها بالا می رفتیم
[ترجمه گوگل]زمانی که مینیکاب در مقابل املاک ما را ترک کرد، من خجالت زده شدم و سعی کردم فاصله خود را از این خراب کنم، وقتی که در داخل و بالا رفتن از پله ها حرکت کردیم، اسکلت را تکان دادیم

9. Neil is starting a minicab business; I do hope he makes a go of it.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، نیل داره یه کار درست و حسابی شروع می کنه امیدوارم موفق شده باشه
[ترجمه گوگل]نیل یک کسب و کار کوچک را شروع می کند؛ من امیدوارم که او از آن بیرون بیاید

10. Hello, I'd like to book a minicab, please.
[ترجمه ترگمان] سلام، دوست دارم کتاب \"minicab\" رو بخونم، لطفا
[ترجمه گوگل]سلام، من می خواهم یک minicab را بنویسید، لطفا

11. During the day, he works a the Polytechnic Institute; at night, he is a minicab driver.
[ترجمه ترگمان]در طول روز، او در موسسه پلی تکنیک کار می کند؛ در شب، او یک راننده تاکسی است
[ترجمه گوگل]در طول روز، او یک موسسه پلی تکنیک کار می کند؛ در شب، او یک راننده کوچک است

12. Yet only five years ago he appeared to have a stable life, running a successful successful minicab firm in Kentish Town with his wife.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تنها پنج سال پیش، به نظر می رسید که دارای یک زندگی باثبات است، یک شرکت موفق minicab را در شهر کنت با همسرش اداره می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، تنها پنج سال پیش، او به نظر می رسید که یک زندگی پایدار داشته باشد و یک شرکت موفق با موفقیت در کمپانی مینیکاب موفق با همسرش در شهر کنتی آشنا شود

پیشنهاد کاربران

تاکسی تلفنی
تاکسی دربستی

آژانس


کلمات دیگر: