کلمه جو
صفحه اصلی

chafed


پوست رفته، ساییده شده

انگلیسی به فارسی

گسسته، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خونکسی را بجوش اوردن، خراشیدن، ساییدن، بههیجان اوردن، سابیدن


دیکشنری تخصصی

[نساجی] پرزدار - سائیده شده - خراشیده

جملات نمونه

1. Her wrists chafed where the rope had been.
[ترجمه ترگمان]مچ های دستش که طناب را از دست داده بود، بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]مچ دستش جایی بود که طناب داشت

2. Her shoes chafed the skin on her feet.
[ترجمه ترگمان]کفش هایش روی پاهایش کبود شده بود
[ترجمه گوگل]کفش های او پوست را روی پاهایش تکان داد

3. She chafed her cold hands vigorously.
[ترجمه ترگمان]دست های سردش را به شدت تکان داد
[ترجمه گوگل]او دستان سردش را به شدت خم کرد

4. The collar was far too tight and chafed her neck.
[ترجمه ترگمان]یقه دور گردنش بسیار تنگ بود و گردنش را می فشرد
[ترجمه گوگل]یقه خیلی تنگ بود و گردنش را تکان داد

5. His shirt collar chafed his neck.
[ترجمه ترگمان]یقه پیراهنش از گردنش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]یقه ی پیراهن او گردن او را تکان داد

6. He soon chafed at the restrictions of his situation.
[ترجمه ترگمان]او به زودی از محدودیت های موقعیت خود خشمگین شد
[ترجمه گوگل]او به زودی در معرض محدودیت های او قرار گرفت

7. The caged panda chafed against the bars.
[ترجمه ترگمان]پاندای پیر در قفس درد می کرد
[ترجمه گوگل]پاندا قفل شده در برابر میله ها خراشیده است

8. His new shoes chafed his feet.
[ترجمه ترگمان]کفش های تازه اش پاهایش را چین می داد
[ترجمه گوگل]کفش های جدید او پاهای خود را پاره کرد

9. The rope was chafed by the rough surface of the slabstone.
[ترجمه ترگمان]طناب از سطح ناهموار of chafed شده بود
[ترجمه گوگل]طناب توسط سطح خشن سنگ شکنی خرد شده بود

10. Skin is easily irritated, chapped, chafed, and sensitized.
[ترجمه ترگمان]پوست به راحتی از ترک خوردن، ترک خوردن، خارش، و حساسیت استفاده می کند
[ترجمه گوگل]پوست به راحتی تحریک می شود، تراشیده، خراشیده، و حساسیت

11. She chafed her cold hands.
[ترجمه ترگمان]دست های سردش را کنار زد
[ترجمه گوگل]او دست های سردش را خرد کرد

12. The clients chafed at the delay.
[ترجمه ترگمان]مشتریان در این تاخیر chafed شدند
[ترجمه گوگل]مشتریان با تأخیر به تعویق افتادند

13. He had chafed at having to take orders from another.
[ترجمه ترگمان]از این که مجبور بود از یکی دیگر دستور بگیرد، درد گرفته بود
[ترجمه گوگل]او مجبور شد دستورات دیگری بدهد

14. The loud noise from the nearby factory chafed him.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند که از کارخانه مجاور به گوش می رسید او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]سر و صدا با صدای بلند از کارخانه در نزدیکی او را خفه کرد

15. He chafed at the delays when customers hesitated to buy stocks he recommended.
[ترجمه ترگمان]او بخاطر تاخیرها در خرید سهام توصیه کرد
[ترجمه گوگل]او در مواقعی که مشتریان از خرید سهام او توصیه می کردند، دلسرد شدند


کلمات دیگر: