کلمه جو
صفحه اصلی

expanding

انگلیسی به فارسی

گسترش، توسعه دادن، بسط دادن، منبسط شدن، منبسط کردن، بسط یافتن، پهن کردن، به تفصیل شرح دادن


انگلیسی به انگلیسی

• spreading out, extending, stretching; enlarging, lengthening

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اسفنجی شدن

جملات نمونه

1. the expanding economy gradually enriched a large number of people
اقتصاد شکوفا کم کم تعداد زیادی از مردم را به ثروت رساند.

2. the universe seems to be expanding
به نظر می رسد که جهان در حال گسترش است.

3. The ranks of the teachers are constantly expanding.
[ترجمه ترگمان]صفوف معلمان دائما در حال گسترش هستند
[ترجمه گوگل]صفوف معلمان دائما در حال گسترش است

4. Can the human race carry on expanding and growing the same way that it is now?
[ترجمه ترگمان]آیا نژاد بشر می تواند به همین شکل رشد کند و رشد کند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم نژاد بشر را در حال گسترش و رشد در همان حال که در حال حاضر است؟

5. The company has been expanding its customer base using trade magazine advertising.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با استفاده از تبلیغات مجله تجارت پایه مشتری خود را گسترش داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت با استفاده از تبلیغات مجله تجارت خود، مشتری خود را گسترش داده است

6. Forested areas have been expanding every year, with the increase in standing timber greater than that of felled lumber.
[ترجمه ترگمان]مناطق forested هر سال در حال گسترش بوده و میزان الوار در حال حاضر بیشتر از چوب است
[ترجمه گوگل]مناطق مزارع هر ساله افزایش می یابد، با افزایش تعداد جنگل های ایستاده بیشتر از چوب های بریده شده

7. The shipbuilding industry is rapidly expanding.
[ترجمه ترگمان]صنعت کشتی سازی به سرعت در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]صنعت کشتی سازی به سرعت در حال گسترش است

8. The visit was aimed at expanding the relations between the two countries.
[ترجمه ترگمان]هدف از این دیدار توسعه روابط بین دو کشور بود
[ترجمه گوگل]این سفر به منظور گسترش روابط بین دو کشور بود

9. The House of Mattli is expanding from couture into ready-to-wear.
[ترجمه ترگمان]خانه of در حال گسترش از مد لباس به لباس های آماده است
[ترجمه گوگل]خانه ماتلی از طراحی و ساخت لباسهای آماده شروع می شود

10. High interest rates can be a disincentive to expanding a business.
[ترجمه ترگمان]نرخ سود بالا می تواند یک disincentive برای توسعه کسب وکار باشد
[ترجمه گوگل]نرخ بهره بالا می تواند منجر به گسترش کسب و کار شود

11. We are currently seeking new ways of expanding our membership.
[ترجمه ترگمان]ما در حال حاضر به دنبال راه های جدیدی برای گسترش عضویت هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر به دنبال راه های جدید برای گسترش عضویت ما هستیم

12. The visit was aimed at expanding relations between the two countries.
[ترجمه ترگمان]هدف از این دیدار توسعه روابط بین دو کشور بود
[ترجمه گوگل]این دیدار با هدف گسترش روابط بین دو کشور صورت گرفت

13. The human population in the region is expanding in inverse proportion to the wildlife.
[ترجمه ترگمان]جمعیت انسان در منطقه نسبت به حیات وحش در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]جمعیت انسانی در منطقه در نسبت معکوس حیات وحش گسترش می یابد

14. The universe is expanding rather than contracting.
[ترجمه ترگمان]جهان در حال گسترش است تا قرارداد
[ترجمه گوگل]جهان در حال گسترش است تا قراردادن

پیشنهاد کاربران

توسعه

درحال گسترش، در حال توسعه، روبه رشد، روبه رونق، درحال شکوفایی، درحال رونق، روبه گسترش
توسعه دهنده، گسترش دهنده، رونق دهنده

گسترش

توسعه
گسترش

بسط یافتن ، منبسط شدن ، منبسط کردن ، توسعه دادن ، بسط دادن ، پهن کردن ، به تفصیل شرح دادن


کلمات دیگر: