کلمه جو
صفحه اصلی

enhance


معنی : افزودن، زیاد کردن، بالا بردن، بلند کردن
معانی دیگر : (هزینه یا ارزش یا جذابیت) بالابردن، برافزودن، (وضع یا کیفیت) بهتر کردن، بهسازی کردن

انگلیسی به فارسی

بالابردن، افزودن، زیادکردن، بلندکردن


انگلیسی به انگلیسی

• increase; intensify; improve; raise the value of
to enhance something means to improve its value, quality, or attractiveness.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enhances, enhancing, enhanced
مشتقات: enhancement (n.), enhancer (n.)
• : تعریف: to heighten, improve, or increase, as in quality, value, attractiveness, or reputation.
مترادف: ameliorate, develop, enrich, improve, upgrade
متضاد: attenuate, besmirch, counteract, debase, diminish, impair, mar, obscure, spoil, taint, tarnish, vitiate
مشابه: adorn, aggrandize, amplify, augment, beautify, better, embellish, embroider, heighten, intensify, polish

- Herbs enhance the flavor of the meat.
[ترجمه mohammadali] گیاهان معطر، طعم گوشت را بهتر می کنند.
[ترجمه ترگمان] علف ها طعم گوشت را افزایش می دهند
[ترجمه گوگل] گیاهان طعم گوشت را افزایش می دهند
- Putting in a swimming pool will enhance the value of the property.
[ترجمه ترگمان] قرار دادن یک استخر شنا ارزش ملک را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل] قرار دادن در استخر شنا، ارزش اموال را افزایش می دهد
- His new stylish haircut and clean-shaven face enhanced his appearance.
[ترجمه محمد] استایل جدید موی او و صورت تراشیده اش ظاهر او را بهتر کرد
[ترجمه ترگمان] موهای نو stylish و صورت تراشیده و اصلاح شده ظاهر او را بالا برده بود
[ترجمه گوگل] موی شیک و شیک و تمیز به نظر می رسد او ظاهر شد
- Winning this important case enhanced her reputation as a lawyer.
[ترجمه ترگمان] برنده شدن این مورد مهم، شهرت او را به عنوان یک وکیل افزایش داد
[ترجمه گوگل] برنده شدن در این مورد مهم، شهرت او را به عنوان یک وکیل تقویت کرد

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] افزایشی، ارتقایی
[نساجی] تشدید رنگ

مترادف و متضاد

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

زیاد کردن (فعل)
increase, raise, add, enhance, augment, propagate, boost, heighten

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

improve, embellish


Synonyms: add to, adorn, aggrandize, amplify, appreciate, augment, beautify, boom, boost, build up, complement, elevate, embroider, enlarge, exaggerate, exalt, flesh out, heighten, increase, intensify, lift, magnify, pad, pyramid, raise, reinforce, strengthen, swell, upgrade


Antonyms: decrease, fix, lower, minimize, reduce, worsen


جملات نمونه

1. we must try to enhance the quality of our products
باید بکوشیم تا کیفیت فرآورده های خود را بهتر کنیم.

2. Because friendships enhance our lives,it is important to cultivate them.
[ترجمه Sz] از آنجا که دوستی زندگی مارا تقویت میکند مهم است که آنرا پرورش دهیم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دوستی زندگی ما را بهبود می بخشد، پرورش آن ها مهم است
[ترجمه گوگل]از آنجا که دوستی زندگی ما را افزایش می دهد، مهم است که آنها را پرورش دهیم

3. People believe that computer skills will enhance their job opportunities or promotion opportunities.
[ترجمه ترگمان]مردم بر این باورند که مهارت های کامپیوتری فرصت های شغلی و فرصت های ترفیع آن ها را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]مردم بر این باورند که مهارت های کامپیوتری فرصت شغلی یا فرصت های ارتقاء خود را افزایش می دهند

4. Good lighting will enhance any room.
[ترجمه ترگمان]روشنایی خوب هر اتاق را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]روشنایی خوب هر اتاق را افزایش می دهد

5. Her sparing use of make-up only seemed to enhance her classically beautiful features.
[ترجمه ترگمان]استفاده از آرایش او تنها به نظر می رسید که خطوط چهره زیبایش را بالا می برد
[ترجمه گوگل]استفاده آرام از آرایش فقط به نظر می رسید که ویژگی های زیبای کلاسیک او را افزایش می دهد

6. Good secretarial skills should enhance your chances of getting a job.
[ترجمه علی جادری] مهارت های خوب منشی گری می تواند شانس شما را در پیدا کردن کار افزایش دهد .
[ترجمه ترگمان]مهارت های secretarial خوب می تواند شانس شما برای گرفتن شغل را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]مهارت های دبیرستانی باید شانس شما برای گرفتن شغل را افزایش دهد

7. The king wanted to enhance his prestige through war.
[ترجمه ترگمان]پادشاه می خواست حیثیت خود را از طریق جنگ افزایش دهد
[ترجمه گوگل]پادشاه می خواست ارتقاء اعتبار خود را از طریق جنگ افزایش دهد

8. These scandals will not enhance the organization's reputation/image.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی ها باعث افزایش اعتبار و اعتبار سازمان نخواهند شد
[ترجمه گوگل]این رسوایی شهرت / تصویر سازمان را افزایش نخواهد داد

9. Sound engineers utilize a range of techniques to enhance the quality of the recordings.
[ترجمه ترگمان]مهندسین صدا از تکنیک های مختلفی برای افزایش کیفیت ضبط استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مهندسان صدا از طیف وسیعی از تکنیک ها برای بهبود کیفیت ضبط استفاده می کنند

10. It aims to enhance teachers'professionalism.
[ترجمه ترگمان]هدف آن افزایش حرفه ای گری معلمان است
[ترجمه گوگل]هدف آن ارتقاء حرفه ای معلمان است

11. The addition of networking facilities will greatly enhance the system.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، امکانات شبکه سازی به شدت سیستم را افزایش خواهد داد
[ترجمه گوگل]افزون بر امکانات شبکه، این سیستم به طرز چشمگیری افزایش می یابد

12. The company is trying to enhance its cash flow.
[ترجمه ترگمان]شرکت می کوشد تا جریان نقدینگی خود را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال تلاش برای افزایش جریان نقدی خود است

13. Food is there to keep you healthy and enhance your enjoyment of life.
[ترجمه ترگمان]غذا در آنجا وجود دارد که شما را سالم نگه دارد و لذت خود از زندگی را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]غذا برای حفظ سلامت شما و لذت بردن از زندگی شما وجود دارد

14. Those clothes do nothing to enhance her appearance.
[ترجمه morteza] اون لباسها هیچ کاری برای بهتر شدن ظاهرش انجام نمیده.
[ترجمه ترگمان]این لباس ها هیچ ربطی به ظاهر شدن او ندارند
[ترجمه گوگل]این لباس ها چیزی برای افزایش ظاهر خود ندارند

15. A garnish helps to enhance the appearance of any dish.
[ترجمه ترگمان]یک چاشنی به شما کمک می کند ظاهر هر غذایی را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]یک گلدان به افزایش ظاهر هر ظرف کمک می کند

Music enhanced our enjoyment of the dinner.

موسیقی لذت ما را از شام بیشتر کرد.


A blue dress enhanced the beauty of that girl.

پیراهن آبی بر زیبایی آن دختر می‌افزود.


We must try to enhance the quality of our products.

باید بکوشیم تا کیفیت فرآورده‌های خود را بهتر کنیم.


پیشنهاد کاربران

بهسازی ، پیشرفت

بهبود، ارتقا

تقویت کردن

زیاد شدن

بهبود بخشیدن

بهبود رنگ ( در پردازش تصویر )

افزایش دادن، بالا بردن، بهتر کردن، بهبود، ارتقا

ارتقاء دادن

ارتقادادن

غنی سازی

تسریع و بهبود بخشیدن

افزایش دادن، تقویت کردن، بیشتر کردن

life - enhancing
یعنی بهبود زندگی/ ارتقاء زندگی

افزایش دادن، بهبود بخشیدن، تقویت کردن

بر کشیدن

بهبود دادن ( فعل )

improve

بهبود بخشیدن - ارتقا دادن - تقویت کردن - افزایش دادن
verb
[ obj] :
🔴 ( to increase or improve ( something
◀️You can enhance the flavor of the dish by using fresh herbs.
◀️The image has been digitally enhanced to show more detail.
◀️The company is looking to enhance its earnings potential.
◀️drugs that enhance [=improve] performance = performance - enhancing drugs

🔰enhanced
adjective
◀️The new version includes many enhanced features.
◀️She approached the meeting with an enhanced understanding of the issues.

🔰ENHANCEMENT
noun plural - ments
[noncount]
◀️techniques for color enhancement
[count]
◀️software enhancements

🔰ENHANCER
noun plural - ers [count
◀️flavor enhancers


کلمات دیگر: