کلمه جو
صفحه اصلی

darning


رفوکاری، بازدوخت، بازدوزی، تعمیر لباس های کهنه یا پاره، رفو گری

انگلیسی به فارسی

رفوکاری، بازدوخت، بازدوزی، تعمیر لباسهای کهنه یا پاره


جامهای که باید رفوکاری یا بازدوزی شود


انعطاف پذیری، رفو کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of mending a hole or tear, esp. by using interwoven stitches.

(2) تعریف: clothing or the like that needs to be mended in this fashion or has already been darned.

- That pile of darning will take two days to finish.
[ترجمه ترگمان] اون توده وسایل darning دو روز طول میکشه تا تموم بشه
[ترجمه گوگل] این شمع انسداد دو روز طول خواهد کشید

• articles that have been darned or need to be darned; act of mending with crisscrossing stitches

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رفوگری - رفو کردن ( ترمیم خرابی پارچه به وسیله نخ وسوزن )

جملات نمونه

1. We sat doing the darning.
[ترجمه ترگمان]ما روی رفو کار می کردیم
[ترجمه گوگل]ما نشستیم، انجام دادیم

2. Thursdays are also meant for mending and darning.
[ترجمه ترگمان]پنجشنبه هم برای وصله کردن و وصله کردن هم لازم است
[ترجمه گوگل]پنج شنبه ها نیز برای اصلاح و انضباط استفاده می شود

3. They taught me darning, knitting, embroidering, mending, solitaire, palm-reading, whatever they knew.
[ترجمه ترگمان]آن ها به من وصله کردن، بافتن، گلدوزی، فال ورق، فال کف و هر چیزی که آن ها می دانستند، یاد می دادند
[ترجمه گوگل]آنها به من آموزش دادند، بافندگی، دوختن، سرخ کردن، بازی یک نفره، خواندن دست و پا، هر چه می دانستند

4. The darning - needle spoke to it, because It'sparkled, and represented herself as a breast - pin.
[ترجمه ترگمان]سوزن سوزن به آن اشاره کرد، چون برق می زد و خود را به عنوان یک سنجاق به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]دندانه دار کردن - سوزن به آن صحبت کرد، زیرا آن را پر کرد و خود را به عنوان یک سینه پین ​​معرفی کرد

5. She sat with grim determination, upright as a darning needle stuck in a board .
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم و شق ورق نشسته بود، درست مثل سوزن خیاطی که در تخته ای گیر کرده باشد
[ترجمه گوگل]او با عزم جدی نشسته، درست به عنوان یک سوزن نیشکر در هیئت مدیره

6. A darning - needle forced into his heart had ended his earthly woes.
[ترجمه ترگمان]سوزن خیاطی که به زور وارد قلبش شده بود، غم زمینی خود را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]یک انقباض - سوزن به قلب او مجبور شد مشکلات وحشتناک خود را به پایان برساند

7. She sat with grim determination, upright as a darning needle stuck in a boardHarriet Beecher Stowe.
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم و شق ورق نشسته بود، درست مثل سوزن خیاطی که در boardHarriet بیچر Stowe گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او با عزم جدی نشسته، درست به عنوان یک سوزن darning در هیئت مدیره Harriet Beecher استو

8. Darning, I want to do a thing.
[ترجمه ترگمان] darning \"، میخوام یه کاری بکنم\"
[ترجمه گوگل]داری، میخواهم کاری انجام دهم

9. My mother is darning Bob's socks.
[ترجمه ترگمان]مادرم جوراب های باب را رفو می کند
[ترجمه گوگل]مادر من جوراب های باب را دزدیده است

10. Darning: Professor, Director, Asian International Rivers Center, Yunnan University, Kunming 65009
[ترجمه ترگمان]darning: پروفسور، مدیر، مرکز رودخانه های بین المللی آسیا، دانشگاه Yunnan، ۶۵۰۰۹ Kunming
[ترجمه گوگل]دونده: پروفسور، مدیر مرکز آسیا بین المللی رودخانه، دانشگاه یوننان، کونمینگ 65009

11. Additional service available : darning, leather polishing and shoe - repair.
[ترجمه ترگمان]خدمات اضافی موجود: darning، polishing چرمی و تعمیر کفش
[ترجمه گوگل]خدمات اضافی در دسترس: darning، چرم و پرداخت کفش - تعمیر

12. It is a hangover from those long gone days when it was actually used for darning socks!
[ترجمه ترگمان]از آن روزه ای طولانی که در واقع برای رفو کردن جوراب استفاده می شود، خماری است!
[ترجمه گوگل]این خماری از آن روزهای طولانی است که واقعا برای جور کردن جوراب استفاده می شود!

13. Considering the arduous nature of their work, these require darning and stitching all too often.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن طبیعت دشوار کار آن ها، این ها اغلب به وصله کردن و چسباندن تمام اوقات نیاز دارند
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت دشواری کار آنها، این امر اغلب نیاز به انعطاف و دوختن دارد

14. Keep a bag handy. Slip a pencil, paper, articles or mail to read, clothing darning needle and thread.
[ترجمه ترگمان]یک کیسه را دم دست نگه دارید یک مداد، کاغذ، مقاله یا نامه برای خواندن، سوزن و نخ را یادداشت کنید
[ترجمه گوگل]یک کیسه دستی نگهدارید یک مداد، کاغذ، مقالات یا پست الکترونیکی برای خواندن، سوزن و نخ ریسی لباس را لغو کنید


کلمات دیگر: