کلمه جو
صفحه اصلی

descending


معنی : نزولی
معانی دیگر : نزولی

انگلیسی به فارسی

نزولی


انگلیسی به انگلیسی

• going down
when a group of things is arranged in descending order, each thing is smaller or less important than the thing before it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کروماتوگرافی پایین رونده ( نزولی )
[ریاضیات] نزولی، کاهشی، کاهنده نزولی

مترادف و متضاد

نزولی (صفت)
descending

جملات نمونه

1. the descending spiral of a falling leaf
مسیر مارپیچ برگ در حال افتادن

2. in a descending order
به ترتیب فروسوی (نزولی)

3. The plane started descending at a steep angle.
[ترجمه ترگمان]هواپیما با زاویه تندی شروع به پایین آمدن کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما با زاویه شیب نزولی آغاز شده است

4. The results are expressed in descending numerical order .
[ترجمه ترگمان]نتایج به ترتیب به ترتیب نزولی بیان می شوند
[ترجمه گوگل]نتایج به ترتیب عددی نزولی بیان می شوند

5. My sister's family is descending on us this weekend.
[ترجمه ترگمان]خانواده خواهرم آخر هفته در حال پایین آمدن از ما هستند
[ترجمه گوگل]این خانواده آخر هفته من خانواده ی خواهر من است

6. I heard his footsteps descending the stairs.
[ترجمه ترگمان]صدای پایی را که از پله ها پایین می آمد شنیدم
[ترجمه گوگل]شنیدهام که مراحل نزول آن از پلهها شنیده میشود

7. There were fears that the country was descending into turmoil or even civil war.
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود داشتند مبنی بر اینکه این کشور به آشفتگی و یا حتی جنگ داخلی نزول کرده است
[ترجمه گوگل]هراس از این بود که کشور در حال فروپاشی است یا حتی جنگ داخلی

8. The jet was descending steeply, but its pilot was able to pull it out just in time.
[ترجمه ترگمان]هواپیما با شیبی تند به پایین سرازیر می شد، اما خلبان قادر بود آن را به موقع بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]جت نزولی شدید بود، اما خلبانش توانست آن را فقط در زمان خود بکشد

9. My sister and her family are descending on us this weekend.
[ترجمه ترگمان]خواهرم و خانواده اش این آخر هفته دارن میان پیش ما
[ترجمه گوگل]خواهر من و خانواده اش نزدیک به این آخر هفته هستند

10. The trail led over Boulder Pass before descending to a lake.
[ترجمه ترگمان]رد بول قبل از فرود آمدن به دریاچه از آنجا رد شد
[ترجمه گوگل]پیش از فرود رفتن به دریاچه، گذرگاه Boulder Pass پیش رفت

11. He talked about all those points in descending order of importance.
[ترجمه ترگمان]او در مورد همه این نکات با نظم و ترتیب صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او درباره همه این نکات در ترتیب نزولی اهمیت صحبت کرد

12. Practise your scales ascending and descending.
[ترجمه ترگمان]scales را بالا ببرید بالا و پایین بروید
[ترجمه گوگل]تمرین مقیاس خود را صعودی و نزولی

13. The country was descending into chaos.
[ترجمه ترگمان]این کشور در هرج و مرج پایین آمده بود
[ترجمه گوگل]کشور به هرج و مرج نزول کرده است

14. A large woman in a hat was descending on them.
[ترجمه ترگمان]زن تنومندی که کلاه بر سر داشت روی آن ها فرود می آمد
[ترجمه گوگل]یک زن بزرگ در یک کلاه ناسازگار بود

15. The path continues for some way before descending to Garsdale Head.
[ترجمه ترگمان]این مسیر تا حدی پیش از رفتن به سمت Garsdale ادامه دارد
[ترجمه گوگل]راه قبل از نزول به سر Garsdale سر راه است

پیشنهاد کاربران

نزولی، پایین رونده

نزولی
descending order ترتیب نزولی


کلمات دیگر: