1. we tried to nullify the enemy's propaganda
کوشیدیم که تبلیغات دشمن را خنثی کنیم.
2. He used his broad executive powers to nullify decisions by local governments.
[ترجمه ترگمان]او از اختیارات اجرایی خود برای خنثی کردن تصمیمات دولت های محلی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از قدرت اجرایی گسترده خود برای تخطی از تصمیمات دولت های محلی استفاده می کرد
3. How can we nullify the enemy's propaganda?
[ترجمه ترگمان]چطور می تونیم تبلیغات دشمن رو از بین ببریم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان تبلیغات دشمن را نادیده گرفت؟
4. He may be able to nullify that disadvantage by offering a wider variety of produce.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است بتواند این عیب را با ارائه طیف گسترده ای از محصولات خنثی کند
[ترجمه گوگل]او می تواند با ارائه انواع محصولات متنوع، این مزیت را نادیده بگیرد
5. Recent inflation could nullify the economic growth of the last several years.
[ترجمه ترگمان]تورم اخیر می تواند رشد اقتصادی چند سال گذشته را خنثی کند
[ترجمه گوگل]تورم اخیر می تواند رشد اقتصادی چند سال گذشته را خنثی کند
6. Even if disease or injury does not nullify our appearance, the law of gravity will soon alter it significantly!
[ترجمه ترگمان]حتی اگر بیماری یا جراحت ظاهر ما را خنثی نکند، قانون جاذبه به زودی آن را تغییر خواهد داد
[ترجمه گوگل]حتی اگر بیماری یا آسیب دید ما را نادیده نگیرد، قانون جاذبه به زودی آن را به طور قابل توجهی تغییر خواهد داد!
7. It involves the power to nullify legislative acts on constitutional grounds.
[ترجمه ترگمان]این لایحه شامل قدرت برای خنثی کردن اقدامات قانونی در زمینه قانون اساسی است
[ترجمه گوگل]این شامل قدرت محکوم کردن اقدامات قانونی در زمینه های قانونی است
8. The revision bill would nullify the 1982 court decree that governs the Bell System breakup.
[ترجمه ترگمان]لایحه بازبینی حکم دادگاه ۱۹۸۲ را که بر فروپاشی سیستم بل نظارت دارد را باطل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]لایحه اصلاحیه، حکم دادگاه سال 1982 را که سیستم شکاف Bell را بر عهده دارد، لغو می کند
9. Its subtle body shift has the power to nullify a forceful attack from an opponent.
[ترجمه ترگمان]حرکت ظریف بدن قدرت برای خنثی کردن یک حمله قوی از طرف حریف دارد
[ترجمه گوگل]تغییر ظریف بدن آن قدرت را دارد که یک حمله نیرومند از یک حریف را خنثی کند
10. The agency has sued to nullify the contract, claiming it was illegal.
[ترجمه ترگمان]این نهاد برای ابطال قرارداد، اقامه دعوی کرده است و ادعا می کند که این قرارداد غیر قانونی است
[ترجمه گوگل]آژانس به شکایت برای لغو قرارداد، ادعا کرد که غیرقانونی است
11. Her husband may confirm or nullify any vow she any sworn pledge to deny herself.
[ترجمه ترگمان]شوهرش ممکن است هر قولی را که سوگند یاد کرده باشد از بین ببرد یا از آن قسم بخورد که انکار کند
[ترجمه گوگل]شوهرش می تواند هر گونه تعهد خود را تأیید کند یا متعهد کند که خود را متعهد کند
12. When government issues an unconstitutiond law, states can nullify ( ignore ) the law.
[ترجمه ترگمان]زمانی که دولت یک قانون unconstitutiond را حل کند، دولت ها می توانند قانون را ابطال (نادیده بگیرند)
[ترجمه گوگل]هنگامی که دولت قانون غیرقانونی را تصویب می کند، دولت ها می توانند قانون را نادیده بگیرند (نادیده گرفتن)
13. Judges were unwilling to nullify government decisions.
[ترجمه ترگمان]قضات مایل به خنثی کردن تصمیمات دولتی نبودند
[ترجمه گوگل]قضات تمایلی به تصمیم گیری های دولتی نداشتند
14. If voted into law, it will nullify the CRB's decision.
[ترجمه ترگمان]اگر به قانون رای داده شود، تصمیم CRB را باطل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر به قانون رایزنید، تصمیم CRB را خنثی خواهد کرد
15. What if some were unfaithful? Does their faithlessness nullify the faithfulness of God?
[ترجمه ترگمان]اگه یه خورده بی وفایی کرده باشن چی؟ خیانت اونا به خاطر وفاداری به خدا خیانت می کنه؟
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی می افتد؟ آیا عدم ایمان آنها وفاداری خدا را از بین می برد؟