کلمه جو
صفحه اصلی

penal


معنی : کیفری، مجازاتی، وابسته به جزا و کیفر
معانی دیگر : وابسته به تنبیه (به ویژه تنبیه حقوقی)، جزایی، تنبیهی، محل تنبیه، ندامتگاه، کیفرگاه، کیفردار، دارای مجازات

انگلیسی به فارسی

مجازات، کیفری، مجازاتی، وابسته به جزا و کیفر


وابسته به جزا وکیفر، مجازاتی، کیفری


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to punishment, disciplinary; punishable; used as a place for punishment
penal means relating to the punishment of criminals.

صفت ( adjective )
مشتقات: penally (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, or giving out punishment, esp. according to law.

- She spoke on the need to reform the penal system.
[ترجمه ترگمان] او در مورد نیاز به اصلاح سیستم قضایی صحبت کرد
[ترجمه گوگل] او در مورد نیاز به اصلاح نظام کیفری صحبت کرد
- Changes are being made to the state's penal code.
[ترجمه ترگمان] تغییرات در قانون جزایی کشور صورت می گیرد
[ترجمه گوگل] تغییرات در قانون مجازات دولتی صورت می گیرد

(2) تعریف: subject to legal punishment, as an offense.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] کیفری، جزایی

مترادف و متضاد

disciplinary


Synonyms: chastening, corrective, penalizing, punishing, punitive, punitory, reformatory, retributive


کیفری (صفت)
criminal, penal, retributive

مجازاتی (صفت)
penal, retributive, punitive

وابسته به جزا و کیفر (صفت)
penal

جملات نمونه

1. penal law
قانون جزایی

2. a penal colony
محل مجازات (تبهکاران)

3. a penal offense
تخلف کیفری

4. Parliament may legislate on any matter of penal law.
[ترجمه ترگمان]پارلمان ممکن است در هر مورد از قانون کیفری قانون گذاری کند
[ترجمه گوگل]پارلمان میتواند در هر موردی از قانون کیفری قانونگذاری کند

5. They complained about the penal and counter-productive tax rates.
[ترجمه ترگمان]آن ها از هزینه های کیفری و مقابله با مالیات شکایت کردند
[ترجمه گوگل]آنها نسبت به نرخ مالیات کیفری و کیفری شکایت کردند

6. Employees regarded the childcare charges as penal.
[ترجمه ترگمان]کارکنان این مراقبت از کودکان مراقبت از کودکان را به عنوان زندان در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل]کارکنان مراقبت های مربوط به مراقبت از کودکان را به عنوان مجازات محاسبه کردند

7. Criminals could at one time be sentenced to penal servitude .
[ترجمه ترگمان]مجرمان می توانند در یک زمان به اعمال شاقه محکوم شوند
[ترجمه گوگل]مجرمان می توانند در یک زمان مجازات شوند

8. Miller observed that penal institutions' can not sustain their decency over an extended period of time.
[ترجمه ترگمان]میلر ملاحظه کرد که نهاده ای کیفری نمی توانند در طول یک دوره زمانی طولانی، شایستگی خود را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]میلر می گوید که مؤسسات کیفری نمی توانند در طول مدت زمان طولانی، شایستگی خود را حفظ کنند

9. If the primary object of penal reformers is not to abolish prisons it is certainly to secure reductions in prison population.
[ترجمه ترگمان]اگر هدف اولیه اصلاح زندان ها، لغو زندان ها نباشد، قطعا برای تضمین کاهش جمعیت زندان است
[ترجمه گوگل]اگر هدف اصلی اصلاح طلبان اصلاح طلبان این است که زندانها را لغو نمیکنند، مطمئنا کاهش جمعیت زندانیان صورت میگیرد

10. This law includes amendments to the penal code and the conditional release of approximately 3000 prisoners.
[ترجمه ترگمان]این قانون شامل اصلاحیه هایی برای قانون کیفری و آزادی مشروط ۳۰۰۰ زندانی است
[ترجمه گوگل]این قانون شامل اصلاحات مربوط به قانون مجازات و آزادی مشروط حدود 3000 زندانی است

11. These mainly constructive changes in penal policy were not matched by changes within the prison system.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات عمده در سیاست کیفری با تغییرات در سیستم زندان تطبیق داده نشده است
[ترجمه گوگل]این تغییرات عمدتا سازنده در سیاست کیفری با تغییر در سیستم زندان مطابقت نداشت

12. Justice Day sentenced them both to 20 years' penal servitude.
[ترجمه ترگمان]روز عدالت هر دو را به ۲۰ سال زندان محکوم کرد
[ترجمه گوگل]روز عدلی آنها هر دو به 20 سال حبس تعزیری محکوم کردند

13. The history of penal practice is replete with particular sanctions falling into disuse.
[ترجمه ترگمان]تاریخچه اعمال شاقه پر از تحریم های ویژه است که بلااستفاده مانده اند
[ترجمه گوگل]سابقه عملیات کیفری با تحریم های خاصی که در معرض سوء استفاده قرار می گیرد، تکمیل می شود

14. Many people believe that execution has no place in the penal system of a civilized society.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که اعدام هیچ جایی در نظام کیفری یک جامعه متمدن ندارد
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که اعدام هیچ جایی در نظام کیفری یک جامعه متمدن وجود ندارد

15. After his experience in jail, he has a pretty jaundiced view of the penal system.
[ترجمه ترگمان]او پس از تجربه در زندان، دیدگاه زیبایی از سیستم جزایی دارد
[ترجمه گوگل]پس از تجربۀ زندان او، دیدگاه بسیار زرد نسبت به نظام کیفری دارد

penal law

قانون جزایی


a penal offense

تخلف کیفری


a penal colony

محل مجازات (تبهکاران)



کلمات دیگر: