1. guardian ad litem
قیم شخص بی صلاحیت (در دادگاه)
2. my guardian angel
فرشته ی رهنمای من
3. my guardian angel
فرشته ی محافظ من
4. a fiduciary guardian of a minor child
قیم قابل اعتماد طفل صغیر
5. hossein is the guardian of the two orphan kids
حسین قیم دو طفل یتیم است.
6. His aunt is his legal guardian .
[ترجمه ترگمان] خاله اون قیم قانونی - ش هست
[ترجمه گوگل]عمه او سرپرست قانونی او است
7. She has become the self - appointed guardian of the nation's conscience.
[ترجمه ترگمان]اون تبدیل به محافظ وجدان مردم شده
[ترجمه گوگل]او به عنوان سرپرست خود در وجدان ملت تبدیل شده است
8. The newspaper has become the self-appointed guardian of public morals.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه به سرپرست self اخلاق عمومی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این روزنامه به عنوان سرپرست خود اخلاق عمومی تبدیل شده است
9. Children under 17 require an accompanying parent or guardian to see this film.
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۷ سال به والدین یا سرپرست خود نیاز دارند تا این فیلم را ببینند
[ترجمه گوگل]کودکان زیر 17 سال برای دیدن این فیلم نیاز به والدین یا سرپرست همراه دارند
10. The US sees itself as the guardian of democracy.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده خود را حافظ دموکراسی می داند
[ترجمه گوگل]ایالات متحده خود را به عنوان نگهبان دموکراسی در نظر می گیرد
11. The legal guardian must act on behalf of the child.
[ترجمه ترگمان]قیم قانونی باید از طرف بچه عمل کنه
[ترجمه گوگل]سرپرست قانونی باید از جانب فرزند عمل کند
12. Our roles as child and guardian had now been reversed.
[ترجمه ترگمان]نقش ما به عنوان بچه و قیم عوض شده بود
[ترجمه گوگل]نقش ما به عنوان فرزند و نگهبان در حال حاضر معکوس شده است
13. The Guardian carried the front-page headline "Drugs Firms Shamed".
[ترجمه ترگمان]روزنامه گاردین، تی تر صفحه اول \"شرکت های مواد مخدر\" را باخود حمل کرد
[ترجمه گوگل]گاردین سرصفحه صفحه اول «شرکتهای مواد مخدر شامید» را حمل کرد
14. She described him as a typical Guardian reader.
[ترجمه ترگمان]او او را به عنوان یک خواننده نمونه گاردین توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او او را به عنوان یک خواننده معمولی گاردین توصیف کرد