کلمه جو
صفحه اصلی

investigator


کارآگاه خصوصی (private investigator هم می گویند)، رسیدگی کننده، بازجو، گماشته رسیدگی، مامورتحقیق

انگلیسی به فارسی

رسیدگی کننده،بازجو،گماشته رسیدگی،مامورتحقیق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who makes a careful search for information usually in order to answer a question.

- Investigators have determined the cause of the crash by examining fragments of the plane.
[ترجمه ترگمان] بازرسان علت سقوط را با بررسی قطعات هواپیما مشخص کرده اند
[ترجمه گوگل] محققان علت سقوط را با بررسی قطعات هواپیما مشخص کرده اند

• researcher; detective
an investigator is someone whose job is to investigate events, situations, or allegations.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] بازجو، مأمور تحقیق
[ریاضیات] پژوهشگر، بازجو، محقق

مترادف و متضاد

person who checks thoroughly


Synonyms: agent, analyst, attorney, auditor, detective, examiner, gumshoe, hound, inquirer, inspector, plainclothes officer, police, private detective, private eye, prosecutor, researcher, reviewer, Sherlock Holmes, sleuth, snooper, spy, tester, undercover cop


جملات نمونه

1. The commission appointed a special investigator to conduct its own inquiry.
[ترجمه ترگمان]این کمیسیون یک بازرس ویژه را مامور انجام تحقیقات خود کرد
[ترجمه گوگل]این کمیسیون منجر به تحقیق ویژه ای برای انجام تحقیقات خود شد

2. He was a special investigator for the FBI.
[ترجمه ترگمان]اون یه بازپرس ویژه برای اف بی آی بوده
[ترجمه گوگل]او یک تحقیق ویژه برای FBI بود

3. The investigator questioned him and took his fingerprints.
[ترجمه ترگمان]بازپرس از او سوال کرد و اثر انگشتش را برداشت
[ترجمه گوگل]محقق او را مورد پرسش قرار داد و اثر انگشت خود را برداشت

4. It forces the investigator to recast his ideas from the beginning.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که بازرس ایده های خود را از ابتدا روشن کند
[ترجمه گوگل]این محقق را مجبور می کند تا ایده های خود را از ابتدا خلاصه کند

5. But one investigator suspected Russell of being an illegal gun dealer.
[ترجمه ترگمان]اما یه کارآگاه به راسل مظنون بود که یه دلال اسلحه غیر قانونی باشه
[ترجمه گوگل]اما یکی از محققان مظنون به راسل از فروش غیر قانونی تفنگ بود

6. Thus the wise medical investigator assesses an apparent difference for biological implications before rushing to statistics.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، محقق پزشکی عاقل قبل از ارسال به آمار، یک تفاوت آشکار برای کاربردهای بیولوژیکی را ارزیابی می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین محقق پزشکی عاقل، قبل از عجله به آمار، یک تفاوت ظاهری برای پیامدهای بیولوژیکی را ارزیابی می کند

7. It transforms the police officer from an investigator and enforcer into a catalyst in a process of community self-help.
[ترجمه ترگمان]این امر، افسر پلیس را از یک بازرس و enforcer به یک کاتالیزور در فرآیند کمک به خود اجتماعی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]این افسر پلیس را از یک محقق و ناظر به یک کاتالیزور در یک فرآیند کمک به جامعه تبدیل می کند

8. Hayes is part-time con artist, part-time investigator.
[ترجمه ترگمان]هایس یک کارآگاه پاره وقت است که نیمه وقت است
[ترجمه گوگل]هیز مدرک کارشناسی ناپیوسته است، پژوهشگر نیمه وقت

9. A social investigator and lecturer, he established a cross-class liaison with Hannah Cullwick, a Shropshire servant, in the 1850s.
[ترجمه ترگمان]یک ارتباط اجتماعی و سخنران، ارتباط با هانا Cullwick و یک خدمتکار Shropshire در دهه ۱۸۵۰ برقرار شد
[ترجمه گوگل]یکی از محققان و استادان اجتماعی، او در دهه 1850 یک ارتباط متقابل را با هانا کالوویک، خدمتکار شروشیار برقرار کرد

10. Measures are usually taken to shield the investigator from environmental radiation rather than to prevent the radiation escaping from the source.
[ترجمه ترگمان]مقیاس ها معمولا برای محافظت از محقق در برابر تشعشع محیطی بکار گرفته می شوند تا جلوگیری از خروج تشعشعات از منبع
[ترجمه گوگل]معمولا اقدامات به منظور محافظت محقق از تابش محیطی به جای جلوگیری از تابش فرار از منبع گرفته می شود

11. The investigator has concluded that they were making a false insurance claim.
[ترجمه ترگمان]بازرس به این نتیجه رسیده بود که آن ها یک ادعای بیمه دروغین کرده اند
[ترجمه گوگل]محقق به این نتیجه رسید که آنها ادعای بیمه دروغین می کنند

12. Gil Galucci, an investigator with the Alberta regulator, would not discuss the case.
[ترجمه ترگمان]گیل Galucci، بازپرس with، در مورد پرونده بحث نمی کند
[ترجمه گوگل]گیل گالوچی، محقق رگولاتور آلبرتا، در مورد پرونده بحث نخواهد کرد

13. Ching-Hon Pui was a principal investigator of the leukaemia treatment protocols and interpreted the data.
[ترجمه ترگمان]چینگ - Hon pui محقق اصلی پروتکل های درمان سرطان خون بود و داده ها را تفسیر کرد
[ترجمه گوگل]چینگ هون پیویی یکی از محققان اصلی پروتکل های درمان لوکمی بود و داده ها را تفسیر کرد

14. An independent investigator outside the surgical team was not used.
[ترجمه ترگمان]یک محقق مستقل در بیرون از تیم جراحی استفاده نمی شد
[ترجمه گوگل]محقق مستقل خارج از تیم جراحی مورد استفاده قرار نگرفت

15. They called in a private investigator to help them find their son.
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک بازرس خصوصی خواستند تا به آن ها کمک کند تا پسرشان را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک بازرس خصوصی برای کمک به یافتن پسرش را فراخوانده اند

پیشنهاد کاربران

محقق

بازرس

پرس و جو کننده؛ مامور تحقیق؛ تحقیق گیرنده؛ مامور تحقیقات

کاوشگر

investigator ( noun ) = بازجو، بازپرس، بازرس، کارگاه، کاوشگر ، محقق

معانی دیگر>>>>> {جاسوس، مخبر ( استخدام توسط دولت یا سازمان برای بدست آوردن اطلاعات دشمن یا رقیب ) }، {پرسشگر، پژوهشگر، مفتش، بازپرس ( شخصی که پرسشگری می کند یا تحقیق رسمی انجام می دهد ) }

Definition = شخصی که کار وی بررسی جرم ، مشکلات ، اظهارات و غیره برای کشف حقیقت است/کارآگاهی که تحقیقات را انجام می دهد ، معمولاً از طرف موکلان خصوصی/شخصی که تحقیق یا تحقیقات رسمی را انجام می دهد/شخصی که پرسشگری می کند یا تحقیق رسمی انجام می دهد/شخصی که توسط یک دولت یا سازمان دیگر استخدام می شود تا مخفیانه اطلاعات دشمن یا رقیب را بدست آورد/

a private investigator = یک کارگاه خصوصی

examples:
1 - Investigators have studied the possible effects of contamination.
محققان اثرات احتمالی آلودگی را بررسی کرده اند.
2 - A team of investigators have been called in.
گروهی از محققان فراخوانده شده اند.
3 - They are accused of trying to shield the General from US federal investigators.
آنها به تلاش برای محافظت از ژنرال در برابر بازرسان فدرال ایالات متحده متهم شده اند.
4 - The documents are the first substantive information obtained by the investigators.
این اسناد اولین اطلاعات واقعی است که توسط بازرسان بدست آمده است.
5 - some members of the senate wanted to appoint a special investigator.
برخی از اعضای سنا می خواستند یک بازپرس ویژه منصوب کنند.



پژوهشگر


کلمات دیگر: