کلمه جو
صفحه اصلی

perjury


معنی : نقض عهد، سوگند شکنی، پیمان شکنی، گواهی دروغ
معانی دیگر : (در دادگاه) شهادت دروغ، دروغ عمدی، نق­ عهد، گواهی دروه

انگلیسی به فارسی

نقض عهد، سوگند شکنی، گواهی دروغ


مجازات، گواهی دروغ، پیمان شکنی، سوگند شکنی، نقض عهد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: perjuries
مشتقات: perjurious (adj.)
• : تعریف: the intentional giving of false testimony under oath in a court or other official proceeding.

- He decided he would commit perjury rather than reveal the truth about what he'd seen.
[ترجمه ترگمان] او تصمیم گرفت به جای اینکه حقیقت را در مورد آنچه دیده بود فاش کند
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت که به جای فاش کردن حقیقت درباره آنچه که او دیده بود متعهد شود

• act of lying under oath; act of giving false testimony in a court of law
if someone who has taken an oath in a court of law commits perjury while giving evidence, they lie; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شهادت دروغ، سوگند دروغ

مترادف و متضاد

lying while under oath


Synonyms: deceitfulness, deception, dishonesty, falsehood, false oath, false swearing, false testimony, falsification, untruth, untruthfulness


نقض عهد (اسم)
abjuration, breach, violation, perjury, perfidy

سوگند شکنی (اسم)
abjuration, perjury

پیمان شکنی (اسم)
perjury, perfidy, treason, breach of promise, violation of a treaty

گواهی دروغ (اسم)
perjury

جملات نمونه

He was convicted of perjury.

به دادن شهادت دروغ محکوم شد.


1. he was convicted of perjury
به دادن شهادت دروغ محکوم شد.

2. Two key witnesses at her trial committed perjury.
[ترجمه ترگمان]دوتا شاهد کلیدی تو دادگاه شهادت دروغ شهادت داده
[ترجمه گوگل]دو شاهد کلیدی در محاکمه او دروغ محضری است

3. This witness has committed perjury and no reliance can be placed on her evidence.
[ترجمه ترگمان]این شاهد شهادت دروغ و عدم اتکا به شواهد خود را داده است
[ترجمه گوگل]این شاهد متعهد به دروغ گویی است و هیچ گونه وابستگی به شواهد وی وجود ندارد

4. The defence witnesses were found guilty of perjury.
[ترجمه ترگمان]شهود متهم در شهادت دروغ گناهکار شناخته شدند
[ترجمه گوگل]شاهدان دفاعی به جرم دروغ محکوم شدند

5. They tried to persuade her to commit perjury.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند او را وادار به سوگند شکنی کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند او را متقاعد سازند که مجازات کنند

6. Hall was found guilty of perjury.
[ترجمه ترگمان]به خاطر شهادت دروغ، سرای باسکرویل گناهکار شناخته شد
[ترجمه گوگل]سالن مجرم شناخته شد

7. Hall was found guilty of perjury and obstruction of justice.
[ترجمه ترگمان]سرسرای بزرگ از شهادت دروغ و جلوگیری از عدالت گناهکار شناخته می شد
[ترجمه گوگل]سالن مجرم شناخته شده و مجازات عدالت محسوب می شود

8. Archer denies perjury, perverting the course of justice and using a false instrument.
[ترجمه ترگمان]آرچر، جلوگیری از شهادت دروغ، جلوگیری از دوره عدالت و استفاده از یک ابزار نادرست را انکار می کند
[ترجمه گوگل]آرچر انکار مجازات محکومیت، انحراف عدالت و استفاده از یک ابزار دروغین

9. Yeoman also was charged with one count of perjury and one count of obstructing justice.
[ترجمه ترگمان]Yeoman نیز به اتهام شهادت دروغ و یک شمارش از عدالت متهم شد
[ترجمه گوگل]یئومن نیز با یک شمار مجازات دروغ محکوم شد و شمار مجازات عدالت را محکوم کرد

10. They also could face criminal prosecution for perjury.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین می توانند برای شهادت دروغ با پی گرد قانونی مواجه شوند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند برای تعقیب قانونی مجازات شوند

11. When the suit collapsed Aitken was charged with perjury, for which he served a seven-month jail term.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این دادخواست از بین رفت، Aitken متهم به شهادت دروغ شد که به مدت هفت ماه حبس محکوم شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کت و شلوار سقوط Aitken به اتهام دروغ محکوم شد، که او برای مدت 7 ماه زندان است

12. That the prosecutor knew his witness was committing perjury appeared obvious to Dalzell.
[ترجمه ترگمان]دادستان می دانست که شهادت او شهادت دروغ و شهادت دروغ محض است
[ترجمه گوگل]دادستان می دانست که شهادتش مجرم بودن مجازات برای دالزل به نظر می رسد

13. He later pleaded guilty to eight perjury counts resulting from testimony in drug cases.
[ترجمه ترگمان]او بعدا به هشت اتهام شهادت دروغ که از شهادت در پرونده های مواد مخدر ناشی می شود، اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]او بعدا به اتهام شهادت در پرونده های مواد مخدر به هشت مجازات محکوم شد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Sarbutts was later charged with perjury by making a false statement while a witness at the Court of Appeal.
[ترجمه ترگمان]Sarbutts بعد از شهادت دروغ و شهادت در دادگاه استیناف به شهادت دروغ متهم شد
[ترجمه گوگل]بعد از آن ساربوتس با اتهام دروغین در حالی که شاهد دادگاه تجدیدنظر بود، مجرم شناخته شد

پیشنهاد کاربران

اسم:
the offence of wilfully telling an untruth or making a misrepresentation under oath. تخطی از آگاهی دادن به اشتباه و یا سوء ظن غلط.
"he claimed two witnesses at his trial had committed perjury""او ادعا کرد که دو شاهد در دادگاه او ، مرتکب سوگند دروغ شده اند"

شهادت دروغ دادن، سوگند دروغ دادن

شهادت دروغ

شکستن قسم


کلمات دیگر: