کلمه جو
صفحه اصلی

noncompliance


عدم انجام، سرپیچی (به ویژه از دستور دادگاه یا مافوق و غیره)، عدم تسلیم یا توافق، عدم تمکین، عدم قبول یا انجام، عدم رعایت، عدم موافقت، نا همراهی

انگلیسی به فارسی

عدم انجام، سرپیچی (به‌ویژه از دستور دادگاه یا مافوق و غیره)، عدم تسلیم یا توافق، عدم تمکین


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: noncompliant (adj.), noncompliant (n.)
• : تعریف: failure or refusal to comply, as with a regulation.

• lack of compliance, disobedience; lack of consent

دیکشنری تخصصی

[حقوق] عدم رعایت، عدم اطاعت، عدم موافقت، عدم قبول، عدم انجام

جملات نمونه

1. Companies can be prosecuted for non-compliance with the law.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها را می توان برای عدم رعایت قانون تحت پی گرد قانونی قرار داد
[ترجمه گوگل]شرکت ها می توانند برای عدم اجرای قانون تحت تعقیب قرار گیرند

2. There are penalties for non-compliance with the fire regulations.
[ترجمه ترگمان]جرایمی برای عدم انطباق با مقررات آتش وجود دارد
[ترجمه گوگل]مجازات هایی برای عدم انطباق با مقررات آتش نشانی وجود دارد

3. Non-compliance is punishable by way of a fine.
[ترجمه ترگمان]عدم انطباق با روش جریمه قابل مجازات است
[ترجمه گوگل]عدم تطابق با جریمه مجازات می شود

4. Second, non-compliance with regulatory rules may be a ground upon which the court will refuse to enforce a stipulation of confidence.
[ترجمه ترگمان]دوم، عدم انطباق با قوانین تنظیمی می تواند زمینی باشد که دادگاه از اجرای شرط اعتماد به نفس امتناع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دوم، عدم تطابق با قوانین نظارتی می تواند زمینه ای باشد که دادگاه از اجرای اطمینان اطمینان خودداری کند

5. Cases which had been settled or withdrawn were removed from it and sanctions for non-compliance were announced.
[ترجمه ترگمان]مواردی که تسویه شده یا خارج شده بودند از آن حذف شدند و مجازات ها برای عدم انطباق اعلام شدند
[ترجمه گوگل]مواردی که حل و فصل شده یا از بین رفته اند از آن حذف شده و تحریم های مربوط به عدم انطباق اعلام شده است

6. Likewise the bishops stood prepared in 1688 to accept the penalties for their non-compliance.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، اسقفان در سال ۱۶۸۸ آماده شدند تا مجازات ها برای عدم انطباق خود را بپذیرند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، اسقف ها در سال 1688 آماده پذیرفتن مجازات برای عدم پذیرش آنها شدند

7. It is apparent that the proposed code faces detailed criticism, and the effect of non-compliance on company results is unquantifiable.
[ترجمه ترگمان]واضح است که کد پیشنهادی با انتقاد دقیق مواجه است و تاثیر عدم انطباق بر نتایج شرکت unquantifiable است
[ترجمه گوگل]واضح است که کد پیشنهادی با نقض دقیق مواجه است و تأثیر عدم انطباق در نتایج شرکت ها قابل تعریف نیست

8. However, the reasons for non-compliance reported by Mangla are ambiguous.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دلایل عدم انطباق گزارش شده توسط Mangla مبهم است
[ترجمه گوگل]با این حال، دلایل عدم انطباق گزارش شده توسط منگا مبهم است

9. These are usually substantially negotiated before the seller produces the disclosure letter which contains items of non-compliance with the warranties.
[ترجمه ترگمان]معمولا قبل از اینکه فروشنده نامه افشا را که حاوی اقلامی از عدم انطباق با the است، تهیه کند، به طور قابل توجهی مذاکره می شود
[ترجمه گوگل]اینها معمولا به طور قابل ملاحظه ای مورد مذاکره قرار می گیرند تا فروشنده نامه نامه افشایی را تهیه کند که حاوی نکات عدم رعایت ضمانت نامه ها باشد

10. The problem of the uneven playing-field goes much deeper than those arising from non-compliance.
[ترجمه ترگمان]مشکل میدان بازی ناهموار بسیار عمیق تر از آن چیزی است که ناشی از عدم انطباق است
[ترجمه گوگل]مشکل ناهموار میدان بازی بسیار عمیق تر از موارد ناشی از عدم انطباق است

11. The effect of non-compliance with such procedural requirements depends on their importance.
[ترجمه ترگمان]تاثیر عدم انطباق با چنین الزامات رویه ای به اهمیت آن ها بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اثر عدم انطباق با چنین الزامات رویه ای بستگی به اهمیت آن دارد

12. Regrettably, but all too familiarly these days, there is a penalty for non-compliance.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، اما همه این روزها، یک مجازات برای عدم قبول وجود دارد
[ترجمه گوگل]متأسفانه، اما این روزها خیلی آشناست، مجازات برای عدم انطباق وجود دارد

13. Its decisions are enforced by police and by trading standards officers, and heavy fines are imposed for non-compliance with its directives.
[ترجمه ترگمان]تصمیمات آن توسط پلیس و توسط افسران استانداردهای تجاری اعمال می شوند و جریمه های سنگینی برای عدم انطباق با دستورها آن اعمال می شوند
[ترجمه گوگل]تصمیمات آن توسط پلیس و افسران استانداردهای بازرگانی اعمال می شود و جریمه های شدید برای عدم اجرای دستورالعمل های آنها اعمال می شود

14. SG 2: Noncompliance issues are objectively tracked and communicated, and resolution is ensured.
[ترجمه ترگمان]SG ۲: مسایل Noncompliance به طور عینی پی گیری و ابلاغ می شوند و تفکیک تضمین می شود
[ترجمه گوگل]SG 2: مسائل مربوط به عدم هماهنگی عینی دنبال می شود و ارتباط برقرار می شود و قطعنامه تضمین می شود

پیشنهاد کاربران

غیر قابل قبول

عدم انطباق


کلمات دیگر: