کلمه جو
صفحه اصلی

indebtedness


وامداری، قرضداری، بدهکاری، (مجازی) سپاسمندی، منت، بدهی، دین، منت داری، مرهونیت

انگلیسی به فارسی

وامداری، قرضداری، بدهکاری


(مجازی) سپاسمندی، منت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition of being indebted.
مشابه: debt, liability, obligation

(2) تعریف: the thing or amount owed.

• obligation to repay a monetary debt, state of owing money to another; amount of money owed; condition of being obligated to another for a favor or service rendered

دیکشنری تخصصی

[حقوق] بدهی، دین، مدیون بودن، بدهکار بودن

مترادف و متضاد

deficit


Synonyms: responsibility, obligation, debit, debt, liability


جملات نمونه

1. the company's heavy indebtedness is a cause for concern
بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.

2. i am always mindful of my indebtedness to my country
من همیشه به یاد دین خود نسبت به میهن خویش هستم.

3. The company has reduced its indebtedness to just $15 million.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بدهی خود را به ۱۵ میلیون دلار کاهش داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت بدهی خود را فقط 15 میلیون دلار کاهش داده است

4. Mortimer recounted his indebtedness to her in his autobiography.
[ترجمه ترگمان]مورتیمر indebtedness خود را برای او در autobiography نقل کرد
[ترجمه گوگل]مورتیمر بدهی خود را به او در زندگینامه خود نقل کرد

5. Increasing problems of indebtedness meant that railway development could not keep pace with changing population patterns.
[ترجمه ترگمان]افزایش مشکلات بدهکاری به این معنا بود که توسعه راه آهن نمی تواند همگام با تغییر الگوهای جمعیتی باشد
[ترجمه گوگل]افزایش مشکالت بدهی به این معنی است که توسعه راه آهن نمیتواند با تغییر الگوهای جمعیت هماهنگ باشد

6. Its international indebtedness had reached such alarming proportions under the previous Khedive that its Western creditors had become seriously alarmed.
[ترجمه ترگمان]بدهی بین المللی آن به نسبت های هشدار دهنده ای در زمان Khedive گذشته رسیده بود که طلبکاران غربی آن به شدت نگران شده بودند
[ترجمه گوگل]بدهی های بین المللی آن تحت خدیوی پیشین به اندازه ای هشداردهنده رسیده بود که اعتباردهندگان غربی به طور جدی مورد تهدید قرار گرفته بودند

7. Expressions of indebtedness for specific forms of assistance are noted at appropriate points in the text.
[ترجمه ترگمان]عباراتی از بدهکاری به فرم های خاص کمک در نقاط مناسب در متن اشاره شده است
[ترجمه گوگل]بیانات مربوط به بدهی برای اشکال خاص کمک در نقاط مناسب در متن ذکر شده است

8. These problems of themselves have increased inflation and indebtedness.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات خودشان تورم و بدهکاری را افزایش داده اند
[ترجمه گوگل]این مشکلات خود را افزایش تورم و بدهی

9. Every social relationship entails a state of indebtedness just as every state of indebtedness entails a social relationship.
[ترجمه ترگمان]هر رابطه ای اجتماعی مستلزم یک حالت بدهکاری است، زیرا هر کشور بدهکاری مستلزم یک رابطه اجتماعی است
[ترجمه گوگل]هر روابط اجتماعی مستلزم یک دولت بدهی است همانطور که هر دولت بدهی، یک رابطه اجتماعی را شامل می شود

10. A security is the evidence of indebtedness or certificate of interest in a profit sharing contract.
[ترجمه ترگمان]یک امنیت نشانه ای از بدهکاری یا گواهی سود به قرارداد اشتراک سود می باشد
[ترجمه گوگل]یک ضمانت شواهدی از بدهی یا گواهی مربوط به قرارداد به اشتراک گذاشتن سود است

11. Yet household indebtedness now stands at 128 per cent of national output.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بدهی خانوار در حال حاضر ۱۲۸ درصد از خروجی ملی است
[ترجمه گوگل]با این حال بدهی های خانوار در حال حاضر در 128 درصد از تولید ملی است

12. Mr Abe acknowledges the government's indebtedness, now equivalent to 170 % of GDP.
[ترجمه ترگمان]آقای ایب بدهکاری دولت را تایید می کند که اکنون معادل با ۱۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی است
[ترجمه گوگل]آقای آبه اعتبار دولت را که اکنون برابر با 170 درصد تولید ناخالص داخلی است، تایید می کند

13. A security is the evidence of indebtedness or certificate of interest in a profIt'sharing contract.
[ترجمه ترگمان]یک امنیت نشانه ای از بدهکاری و یا گواهی علاقه به قرارداد اشتراک profit است
[ترجمه گوگل]یک ضمانت شواهدی از بدهی یا گواهی مربوط به قرارداد است

14. Including AirTran's existing net indebtedness and capitalized aircraft operating leases, the transaction value is about $ 4 billion, the carriers said.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفت که شامل بدهی های خالص فعلی AirTran و leases اجرایی شرکت AirTran، ارزش معاملات حدود ۴ میلیارد دلار است
[ترجمه گوگل]حمل و نقل گفت، از جمله بدهی خالص موجود AirTran و اجاره عملیات هواپیما با سرمایه بزرگ، ارزش معامله حدود 4 میلیارد دلار است

The company's heavy indebtedness is a cause for concern.

بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.


I am always mindful of my indebtedness to my country.

من همیشه به یاد دین خود نسبت به میهن خویش هستم.



کلمات دیگر: