1. They were incarcerated for the duration of the war.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای مدت جنگ در زندان بودند
[ترجمه گوگل]آنها در طول جنگ زندانی شدند
2. Thousands of dissidents have been interrogated or incarcerated.
[ترجمه ترگمان]هزاران مخالف مورد بازجویی یا بازداشت قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از مخالفان بازجویی یا زندانی شده اند
3. It can cost $40,000 to $50,000 to incarcerate a prisoner for a year.
[ترجمه ترگمان]این هزینه می تواند ۴۰۰۰۰ تا ۵۰،۰۰۰ دلار هزینه داشته باشد تا یک زندانی را برای یک سال محکوم کند
[ترجمه گوگل]این می تواند 40،000 تا 50،000 دلار برای زندانی شدن یک ساله هزینه کند
4. We were incarcerated in that broken elevator for four hours.
[ترجمه ترگمان]ما چهار ساعت توی اون آسانسور شکسته زندانی بودیم
[ترجمه گوگل]ما در این آسانسور شکسته چهار ساعته زندانی شدیم
5. He spent nearly half his life incarcerated in prison.
[ترجمه ترگمان]تقریبا نیمی از عمرش را در زندان محبوس کرده بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا نیمی از زندگی خود را در زندان سپری کرد
6. Carter spent 19 years incarcerated in New Jersey on murder charges.
[ترجمه ترگمان]کارتر در ۱۹ سال حبس در نیوجرسی به اتهام قتل به حبس محکوم شد
[ترجمه گوگل]کارتر 19 سال زندان را در نیوجرسی گذراند
7. His failed attempts in seducing the young woman angered him to the point of incarcerating her.
[ترجمه ترگمان]تلاش های ناموفق او در فریفتن زن جوان، او را خشمگین ساخت
[ترجمه گوگل]تلاش های ناکام او در اغوا کردن زن جوان موجب خشم او به حبس او شد
8. Then the rest of the neighborhood brats also incarcerate their parents.
[ترجمه ترگمان]بقیه بچه های محله هم از پدر و مادرشان مراقبت می کنند
[ترجمه گوگل]سپس بقیه اطفال همسایه نیز والدین خود را به زندان می اندازند
9. She'd been incarcerated for thirty years or so, poor imbecile.
[ترجمه ترگمان]سی سال بود که اسیر شده بود، احمق بیچاره
[ترجمه گوگل]او برای سی سال یا بیشتر زندانی شده بود، ضعیف شده بود
10. Incarcerated in Terry's room, they made do with sandwiches for dinner, and endless cups of tea.
[ترجمه ترگمان]در اتاق Terry با انواع ساندویچ برای شام، و فنجان های بی شمار چای درست می کردند
[ترجمه گوگل]زندانی در اتاق تری، آنها با ساندویچ برای شام و فنجان بی پایان چای ساخته شده اند
11. He was incarcerated for years.
[ترجمه ترگمان]اون سال ها اسیر شده بود
[ترجمه گوگل]او سالها زندانی شده بود
12. Ted is incarcerated in California, awaiting trial on murder charges.
[ترجمه ترگمان]تد تو کالیفرنیا زندونی شده منتظر محاکمه قتل بوده
[ترجمه گوگل]تد در کالیفرنیا زندانی است و منتظر محاکمه در مورد اتهامات قتل است
13. Here, Drachenfels incarcerated a courtesan who displeased him, and inflicted a dreadful curse on her.
[ترجمه ترگمان]اینجا، Drachenfels که او را ناخشنود کرده بود، او را ناخشنود کرده بود و به او ناسزا می گفت
[ترجمه گوگل]در اینجا، Drachenfels یک مرجع قضایی را محکوم کرد که او را ناراحت کرد و لعنتش را بر او تحمیل کرد
14. Incarcerate me, sirs, I am a free born man!
[ترجمه ترگمان]ای حضرات، من یک مرد آزاد و آزاد هستم!
[ترجمه گوگل]گله کردن، آقایان، من یک مرد متولد آزاد هستم!