کلمه جو
صفحه اصلی

forfeiture


معنی : فقدان، زیان، ضرر، جریمه، از دست دادگی
معانی دیگر : از دست دهی، تاوان دادن، ستانه دهی، گرو گذاری

انگلیسی به فارسی

از دست دادگی، فقدان، زیان، ضرر، جریمه


انگلیسی به انگلیسی

• loss; something given up as forfeit; fine
forfeiture is the action of forfeiting something.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of forfeiting.
مشابه: default, forfeit

(2) تعریف: that which is forfeited.
مشابه: penalty

دیکشنری تخصصی

[حقوق] جریمه، زیان، ضبط، فقدان

مترادف و متضاد

فقدان (اسم)
loss, absence, lack, privation, forfeiture, bereavement, want

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

جریمه (اسم)
forfeiture, fine, surcharge, mulct, sconce, penalty, forfeit

از دست دادگی (اسم)
forfeiture

abandonment


Synonyms: forfeit, giving up, relinquishment, loss, fine, mulct


جملات نمونه

1. the forfeiture of his property
از دست دادن اموال او

2. He was deep in debt and faced with forfeiture of his property.
[ترجمه ترگمان]او عمیقا مقروض شده بود و با مصادره اموال او مواجه شده بود
[ترجمه گوگل]او عمیق در بدهی بود و با تصرف مالکیت خود مواجه شد

3. Refusal to sign meant forfeiture of property and exile.
[ترجمه ترگمان]رد کردن از نشانه به معنای مصادره اموال و تبعید بود
[ترجمه گوگل]امتناع از امضاء به معنی محرومیت از اموال و تبعید

4. Failure to meet repayments leads automatically to forfeiture of the lease.
[ترجمه ترگمان]عدم رعایت بازپرداخت به طور خودکار منجر به فقدان اجاره می شود
[ترجمه گوگل]عدم رعایت بازپرداخت منجر به رد صلاحیت اجاره می شود

5. The forfeiture of self-created lobbies is perhaps the major reason for political inaction.
[ترجمه ترگمان]فقدان لابی های ایجاد شده ممکن است دلیل اصلی برای انفعال سیاسی باشد
[ترجمه گوگل]محرومیت از منافع خود ایجاد شده شاید دلیل اصلی بیثباتی سیاسی است

6. The framework for relief from forfeiture in the county court is provided by the County Courts Act 198
[ترجمه ترگمان]چارچوب برای رهایی از شکنجه در دادگاه استان توسط قانون دادگاه های ناحیه ۱۹۸ ارائه شده است
[ترجمه گوگل]چارچوب تسهیلات از تصرف در دادگاه شهرستان توسط قانون دادگاه شهرستان 198 ارائه شده است

7. This enables the landlord to seek forfeiture against any occupier of the leased premises.
[ترجمه ترگمان]این امر به موجر این امکان را می دهد که در برابر هر اشغالگر ساختمان های اجاره ای محروم شود
[ترجمه گوگل]این امر صاحبخانه را قادر می سازد تا در مقابل اشخاص اجاره ای مصونیت خود را از دست بدهد

8. That was cowardice worthy of franchise forfeiture, because the Broncos were at least a competent team.
[ترجمه ترگمان]این بزدلی شایسته از دست forfeiture بود، زیرا the کوچک دست کم یک گروه ماهر بودند
[ترجمه گوگل]این بدبختی بود که از جرایم رایجی برخوردار بود، زیرا Broncos حداقل یک تیم صالح بود

9. The forfeiture proceedings take place before magistrates and are often uncontested.
[ترجمه ترگمان]اقدامات forfeiture در محضر قضات صورت می گیرد و اغلب بی چون و چرا بی چون و چرا است
[ترجمه گوگل]محاکمه محکومیت قبل از محاکمه و اغلب بدون تردید است

10. Adherence to Lancaster meant a further forfeiture in 146 but this was followed by a second restoration in 1470.
[ترجمه ترگمان]پایبندی به لنکستر به معنای از دست رفتن بیشتر در سال ۱۴۶ بود، ولی پس از آن، پس از آن، پس از آن، پس از آن، به دنبال آن، یک احیای مجدد در سال ادامه یافت
[ترجمه گوگل]پیوستن به لنکستر به معنای مجازات بیشتر در 146 بود، اما بعد از آن، بازسازی دوم در سال 1470 صورت گرفت

11. Punishment has included reduction in rank, forfeiture of pay, confinement and bad conduct discharge.
[ترجمه ترگمان]مجازات شامل کاهش در رتبه، فقدان دست مزد، حبس و تخلیه بد رفتار می شود
[ترجمه گوگل]مجازات شامل کاهش رتبه، ضمانت پرداخت، محکومیت و تخلفات بد است

12. Madoff's lawyers have called the forfeiture demand'grossly overstated'and'misleading.
[ترجمه ترگمان]وکلای s درخواست forfeiture را به طور برجسته اغراق و گمراه کننده خواندند
[ترجمه گوگل]وکلای مدافف تقاضای محکومیت را 'به طور گسترده' و 'سرپرستی' نامیده اند

13. Terminations of insurance policies that have non - forfeiture values.
[ترجمه ترگمان]سیاست های بیمه ای که ارزش های non دارند
[ترجمه گوگل]پایان دادن به بیمه نامه هایی که دارایی های غیر محرمانه دارند

14. Note: Life Non - forfeiture Provisions will apply.
[ترجمه ترگمان]توجه: مقررات منع رفت و آمد اعمال خواهد شد
[ترجمه گوگل]توجه: مقررات زندگی بدون غرامت اعمال خواهد شد

the forfeiture of his property

از دست دادن اموال او


پیشنهاد کاربران

زیان ضرر خسارت

مصادره و ضبط اموال به حکم دادگاه


کلمات دیگر: