کلمه جو
صفحه اصلی

peril


معنی : مخاطره، خطر، بیم زیان، در خطر انداختن، در خطر بودن
معانی دیگر : سیج، به خطر انداختن، به مخاطره انداختن، مسئولیت

انگلیسی به فارسی

خطر، مخاطره، سیج


به خطر انداختن، به مخاطره انداختن


خطرات، خطر، مخاطره، بیم زیان، در خطر انداختن، در خطر بودن


انگلیسی به انگلیسی

• danger, risk, hazard
put at risk, endanger, jeopardize
peril is great danger; a formal word.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition of being in danger; jeopardy; risk.
مترادف: danger, hazard, jeopardy, risk
مشابه: susceptibility

- His life was in peril.
[ترجمه metti] زندگیش در خطر بود
[ترجمه ترگمان] زندگیش در خطر بود
[ترجمه گوگل] زندگی او در خطر بود

(2) تعریف: something that creates a danger or risk; something that endangers.
مترادف: danger, hazard, menace, risk
مشابه: pitfall, threat

- the perils of walking alone at night
[ترجمه آرسام] خطرات تنهایی راه رفتن در شب.
[ترجمه ترگمان] خطرات راه رفتن در شب،
[ترجمه گوگل] خطر رفتن تنها در شب
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perils, periling, periled
• : تعریف: to expose to risk, danger, or injury; imperil.
مترادف: endanger, hazard, imperil, jeopardize, menace, risk
مشابه: expose, threaten

دیکشنری تخصصی

[حقوق] به مخاطره انداختن، خطر، مخاطره، بیم زیان

مترادف و متضاد

danger, risk


مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace

خطر (اسم)
risk, hazard, jeopardy, peril, dignity, importance, danger

بیم زیان (اسم)
peril

در خطر انداختن (فعل)
peril

در خطر بودن (فعل)
peril

Synonyms: cause for alarm, double trouble, endangerment, exposure, hazard, insecurity, jeopardy, liability, menace, openness, pitfall, risky business, uncertainty, vulnerability


Antonyms: safeness, safety, security


جملات نمونه

1. The hunter was abandoned by the natives when he described the peril which lay ahead of them.
زمانی که شکارچی توضیح داد چه خطری پیش روی بومی هاست، او را ترک کردند

2. There is great peril in trying to climb the mountain.
تلاش برای بالا رفتن از کوه خطرات زیادی به همراه دارد

3. Our library is filled with stories of perilous adventures.
کتابخانه ما پر از داستانهایی درباره ماجراجویی های خطرناک است

4. in constant peril of death
در معرض خطر دایمی مرگ

5. the yellow peril
خطر نژاد زرد

6. at one's (own) peril
با به خطر انداختن خود

7. he recks not of the peril
او از آن خطر باک ندارد.

8. He believed his immortal soul was in peril.
[ترجمه ترگمان]او اعتقاد داشت که روح فناناپذیر او در خطر است
[ترجمه گوگل]او معتقد بود روح جاودانه او در خطر است

9. We are in the gravest peril.
[ترجمه ترگمان]ما در خطر بزرگی هستیم
[ترجمه گوگل]ما در معرض خطر بزرگ هستیم

10. All aboard were in grave peril of drowning.
[ترجمه ترگمان]همه افراد کشتی در خطر غرق شدن بودند
[ترجمه گوگل]همه ی کشتی ها در معرض خطر غرق شدن بودند

11. I never felt that my life was in peril.
[ترجمه ترگمان]هرگز احساس نمی کردم که زندگی من در خطر است
[ترجمه گوگل]من هرگز احساس نمی کردم که زندگی من در معرض خطر است

12. The refugees were in peril of death from hunger.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان از گرسنگی مرگ را تهدید می کردند
[ترجمه گوگل]پناهندگان در معرض مرگ از گرسنگی قرار داشتند

13. Is the arms race the greatest peril now?
[ترجمه ترگمان]آیا اکنون بازو در خطر بزرگ ترین خطر است؟
[ترجمه گوگل]آیا تسلیحات در حال حاضر بیشترین خطر را دارد؟

14. She seemed blissfully unaware of the peril she was in.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از خطری که در آن است بی خبر است
[ترجمه گوگل]او به طرز محسوسی از تهدیدی که در آن بود، بی اطلاع بود

15. Ignore these warnings at your peril.
[ترجمه ترگمان]به این هشدارها در خطر خود توجه کنید
[ترجمه گوگل]این هشدارها را در خطر خود نادیده بگیرید

16. The economy is now in grave peril.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد اکنون در خطر جدی قرار دارد
[ترجمه گوگل]اقتصاد اکنون در معرض خطر جدی است

17. We underestimate the destructiveness of war at our peril.
[ترجمه ترگمان]ما the جنگ را دست کم گرفته ایم که در خطر هستیم
[ترجمه گوگل]ما تخریب جنگ را در خطر ما پایین می آوریم

18. The country's economy is now in grave peril.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد کشور اکنون در خطر جدی قرار دارد
[ترجمه گوگل]اقتصاد کشور اکنون در معرض خطر جدی قرار دارد

19. We face the immediate peril of being bought out by another company.
[ترجمه ترگمان]با خطر فوری مواجه می شویم که توسط یک شرکت دیگر خریداری می شود
[ترجمه گوگل]ما با تهدید فوری از خرید یک شرکت دیگر مواجه هستیم

20. Politicians ignore this issue at their peril.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران این مساله را در خطر خود نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران این مسئله را در خطر خود نادیده می گیرند

21. The sense of balance is put at peril.
[ترجمه ترگمان]حس تعادل در خطر قرار دارد
[ترجمه گوگل]احساس تعادل در خطر قرار می گیرد

in constant peril of death

در معرض خطر دائمی مرگ


soldiers daily periled their lives.

سربازان هر روز جان خود را به خطر می‌انداختند.


he recks not of the peril.

او از آن خطر باک ندارد.


اصطلاحات

at one's (own) peril

با به خطر انداختن خود


پیشنهاد کاربران

خطرناک و سهمگین

مخاطره
خطر

با خطر روبرو شدن

خود را به خطر انداختن

خطر - به خطر انداختن
مخاطره - به مخاطره انداختن

peril ( noun ) =خطر، مخاطره

Definition = خطر بزرگ، یا چیزی که بسیار خطرناک است/دلیل آسیب دیدگی ، دلیل آسیب دیدن چیزی و غیره

do something at your peril = انجام کاری که ممکن است برای شما بسیار خطرناک باشد ( به جون خریدن ) ( با به خطر انداختن جون )

examples:
1 - The hunter was abandoned by the natives when he described the peril that lay ahead of them.
بومیان شکارچی را رها کردند وقتی او خطری را که بر سر راهشان بود برایشان توضیح داد.
2 - There is great peril in trying to climb the mountain.
تلاش برای صعود به این کوه خطر بزرگی دارد.
3 - I never felt that my life was in peril.
هیچ وقت احساس نکردم که زندگی ام در خطر است.
4 - The journey through the mountains was fraught with peril ( = full of dangers ) .
سفر از طریق کوهها مملو از خطر بود ( = پر از خطرات ) .
5 - Teenagers must be warned about the perils of unsafe sex.
باید به نوجوانان در مورد خطرات رابطه جنسی نادرست هشدار داد.
6 - We underestimate the destructiveness of war at our peril.
ما ویرانگری جنگ را با به خطر انداختن جونمان دست کم گرفتیم.
7 - The president said that we are entering a time of great peril.
رئیس جمهور گفت که ما در حال ورود به یک دوران پرخطر هستیم.
8 - The main perils covered are fire, lightning, explosion, and earthquake.
خطرات اصلی مشمول آتش سوزی ، صاعقه ، انفجار و زلزله است.



کلمات دیگر: