کلمه جو
صفحه اصلی

posterity


معنی : اعقاب، اولاد، زادگان، ایندگان، اخلاف
معانی دیگر : نسل های آینده، آیندگان، نوادگان، پسینیان (در برابر: پیشینیان یا نیاکان)

انگلیسی به فارسی

آیندگان، نسل‌های آینده، نوادگان، پسینیان


(رسمی) اخلاق، اعقاب


بعدا، اولاد، ایندگان، اعقاب، اخلاف، زادگان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: all generations to come.
مشابه: eternity, future

- The monument was to last for posterity.
[ترجمه ترگمان] این بنای یادبود برای آیندگان به یادگار مانده بود
[ترجمه گوگل] این بنای تاریخی برای آیندگان بود
- Their subhuman living conditions would have remained unknown had not one photographer recorded them for posterity.
[ترجمه ترگمان] اگر یک عکاس آن ها را برای آیندگان ثبت نکرده بود، شرایط زندگی subhuman برای آن ها ناشناخته باقی می ماند
[ترجمه گوگل] شرایط زندگی غیر انسانی آنها ناشناخته باقی نخواهد ماند اگر یک عکاس وجود نداشته باشد

(2) تعریف: all of one person's descendants.
مترادف: descendants
متضاد: ancestry
مشابه: family, issue, offspring, progeny

- The deceased woman had never married and left no posterity.
[ترجمه ترگمان] زن مرحوم هرگز ازدواج نکرده بود و بعد از آن هیچ نسلی را ترک نکرده بود
[ترجمه گوگل] زن مرحوم هرگز ازدواج نکرده و هیچ پسری را ترک نکرده است

• offspring, descendants; future generations
you can refer to everyone who will be alive in the future as posterity; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اولاد، اعقاب، اخلاف، آیندگان

مترادف و متضاد

اعقاب (اسم)
breed, lineage, posterity

اولاد (اسم)
slip, breed, issue, posterity, offsprings, progenies, seeds

زادگان (اسم)
posterity, descendants, descendents

ایندگان (اسم)
posterity

اخلاف (اسم)
progeny, posterity

future generations


Synonyms: breed, brood, children, descendants, family, heirs, issue, lineage, next generation, offspring, progeniture, progeny, scions, seed, stock, succeeding generations, successors, unborn


Antonyms: past


جملات نمونه

1. posterity will execrate his name
آیندگان نام او را مورد لعن و طعن قرار خواهند داد.

2. we commit his fame to posterity
ما شهرت او را به آیندگان می سپاریم.

3. we want to leave a better world for our posterity
می خواهیم دنیای بهتری را تحویل نسل های آینده ی خود بدهیم.

4. Few of his works will go down to posterity.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آثار او به سوی آیندگان خواهد رفت
[ترجمه گوگل]تعداد اندکی از آثار او به نسلهای بعدی میرسد

5. His work must be preserved for posterity.
[ترجمه ترگمان]کار او باید برای آیندگان حفظ شود
[ترجمه گوگل]کار او باید برای آیندگان حفظ شود

6. Their music has been preserved for posterity.
[ترجمه ترگمان]موسیقی آن ها برای آیندگان حفظ شده است
[ترجمه گوگل]موسیقی آنها برای آیندگان حفظ شده است

7. A photographer recorded the scene on video for posterity.
[ترجمه ترگمان]یک عکاس صحنه را برای آیندگان به ثبت رساند
[ترجمه گوگل]یک عکاس صحنه را بر روی ویدیو برای پسران ثبت کرد

8. Posterity will remember him as a great man.
[ترجمه ترگمان]Posterity او را به عنوان یک مرد بزرگ به یاد خواهد آورد
[ترجمه گوگل]پسران او را به عنوان یک مرد بزرگ به یاد خواهند آورد

9. Posterity will jump to conclusions: that is its nature.
[ترجمه ترگمان]Posterity به نتیجه گیری خواهند رسید: این ذات آن است
[ترجمه گوگل]پسران به نتیجه گیری می رسند که طبیعت آن است

10. Posterity undoubtedly concentrated its attention on St Augustine as a theologian, and on what he wrote about predestination.
[ترجمه ترگمان]Posterity بدون شک توجه خود را بر قدیس آوگوستینوس به عنوان یک متخصص الهیات متمرکز کرده بود و درباره تقدیر ازلی عقیده داشت
[ترجمه گوگل]بقیه پسران، بدون شک توجه خود را بر سنت آگوستین به عنوان متکلم متمرکز کردند، و بر آنچه که او در مورد اهدای خون نوشت

11. A gene has only one criterion by which posterity judges it: whether it becomes an ancestor of other genes.
[ترجمه ترگمان]ژن تنها یک معیار دارد که آیندگان آن را قضاوت می کنند: اینکه آیا این ژن به جد ژن های دیگر تبدیل می شود یا نه
[ترجمه گوگل]یک ژن تنها یک معیار است که توسط آن پسوندی قضاوت می کند که آیا آن را به اجداد ژن های دیگر تبدیل می شود

12. But the ill-fated journey was captured for posterity in an extraordinary collection of photographs.
[ترجمه ترگمان]اما این سفر شوم برای آیندگان در مجموعه ای فوق العاده از عکس ها به ثبت رسید
[ترجمه گوگل]اما سفر ناخوشایند برای مجموعه ای از عکس های عجیب و غریب به دنیا آمد

13. A few are not well known to posterity.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها برای آیندگان شناخته نمی شوند
[ترجمه گوگل]چند نفر به نسل بعد شناخته نشده اند

14. Let us just record another similar point for posterity.
[ترجمه ترگمان]بگذارید یک نکته مشابه دیگر برای آیندگان داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید فقط یک نقطه مشابه دیگر را برای نسلها ثبت کنیم

15. Every attempt is being made to ensure that these works of art are preserved for posterity.
[ترجمه ترگمان]هر تلاشی برای حصول اطمینان از این است که این آثار هنری برای آیندگان حفظ شده اند
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای اطمینان از اینکه این آثار هنری برای نسل های آینده حفظ می شوند، انجام می شود

We want to leave a better world for our posterity.

می‌خواهیم دنیای بهتری را به نسل‌های آیندمان تحویل دهیم.


پیشنهاد کاربران

Descendants اولاد
The posteritys of the love of our children
دانه های عشق فرزندانمان

آیندگان، نسل های آینده
noun
[noncount] formal : people in the future
Posterity will remember her as a woman of courage and◀️ integrity.
◀️A record of the events was preserved for posterity.
◀️The truth about what happened will be known/lost to posterity.

◀️
fair enough. thanks for the response. consider having a plaster casting done. you can then save it for posterity. i must admit, the more i look at it the more i become intrigued.


کلمات دیگر: