کلمه جو
صفحه اصلی

moot


معنی : انجمن، شورا، مجلس خطابهومناظره، قابل بحی، دادخواهی کردن، مطرح کردن
معانی دیگر : قابل بحث، گفتمان پذیر، جستارپذیر، حل و فصل شدنی، وابسته به عمل انجام شده یا موضوع حل و فصل شده (که بحث درباره ی آن بی مورد است)، بی مورد، مورد بحث و مناظره قرار دادن، جستار کردن، گفتمان کردن، عنوان کردن، (انگلیس باستان) انجمن محل (که به امور محلی و دادرسی و غیره رسیدگی می کرد)، (به ویژه در دانشکده ی حقوق و درباره ی مسایل حقوقی فرضی) بحث و مناظره، بحک، قابل بحک

انگلیسی به فارسی

بحث، مجلس خطابه و مناظره، انجمن، شورا، مطرح کردن،دادخواهی کردن، قابل بحث


انگلیسی به انگلیسی

• public discussion, debate, argument of a hypothetical case
argue a hypothetical case; pose for discussion; make irrelevant
subject to argument or discussion; hypothetical, speculative; irrelevant because of a previous ruling

دیکشنری تخصصی

[حقوق] بحث و استدلال کردن، به بحث گذاردن، قابل بحث، منتفی، غیر واقعی، غیر متیقن

مترادف و متضاد

doubtful, arguable


انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

شورا (اسم)
diet, moot, council

مجلس خطابه و مناظره (اسم)
moot

قابل بحی (صفت)
arguable, moot, debatable, discussible, disputable, questionable

دادخواهی کردن (فعل)
moot, petition

مطرح کردن (فعل)
consider, debate, moot, discuss, table, bring up, propound, expose to discussion

Synonyms: at issue, contestable, controversial, debatable, disputable, dubious, open, open to debate, problematic, questionable, suspect, uncertain, undecided, unresolved, unsettled


Antonyms: decided, definite, proven, resolved


جملات نمونه

1. moot point
نکته ی قابل بحث،موضوع جستارپذیر،هرچیز قابل مطرح کردن

2. words of moot etymology
واژه هایی که ریشه ی آنها قابل بحث است

3. what could have happened is still a moot problem
آنچه که ممکن بود اتفاق بیافتد هنوز هم مسئله ی قابل بحثی است.

4. after his suicide, all claims against him were declared to be moot
پس از خودکشی،کلیه ی ادعاها علیه او بی مورد اعلام شدند.

5. It's a moot point whether men or women are better drivers.
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا مردان و زنان رانندگان بهتری هستند
[ترجمه گوگل]این یک دلیل منطقی است که آیا مردان یا زنان رانندگان بهتر هستند

6. He argued that the issue had become moot since the board had changed its policy.
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که این مساله قابل بحث شده است زیرا هیات مدیره سیاست خود را تغییر داده است
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که این مسئله از زمانیکه هیئت مدیره سیاست خود را تغییر داده بود، مسأله تبدیل شده است

7. The fear that airstrikes could endanger troops is moot now that the army is withdrawing.
[ترجمه ترگمان]این ترس که حملات هوایی می تواند سربازان را به خطر بیاندازد این است که ارتش عقب نشینی می کند
[ترجمه گوگل]ترس اینکه حملات هوایی می تواند سربازان را به خطر بیندازد، اکنون ارتش را ترک می کند

8. It's a moot point whether building more roads reduces traffic congestion.
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا ساخت جاده های بیشتر باعث کاهش ازدحام ترافیک می شود یا خیر
[ترجمه گوگل]این یک سوال موجه است که آیا ساخت جاده های بیشتر باعث کاهش تراکم ترافیک می شود

9. This, of course, is a moot point.
[ترجمه ترگمان]البته این یک نکته قابل بحث است
[ترجمه گوگل]این، البته، نقطه عطفی است

10. It is a moot point whether hierarchies exist outside our own thought processes.
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا سلسله مراتب خارج از فرآیندهای فکری ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک دلیل متقابل است که سلسله مراتبها در خارج از فرایندهای فکر ما وجود دارند

11. It only became a moot point because David was a meal ticket for so many people.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک نکته قابل بحث بود، زیرا دیوید برای بسیاری از مردم بلیط تهیه غذا بود
[ترجمه گوگل]این فقط یک نقطه تقصیر بود چرا که دیوید یک بلیط غذا برای بسیاری از مردم بود

12. What's the correct definition of the word "moot"?
[ترجمه ترگمان]تعریف صحیح کلمه \"قابل بحث\" چیست؟
[ترجمه گوگل]تعریف صحیح کلمه 'moot' چیست؟

13. It's a moot point whether this is censorship.
[ترجمه ترگمان]این یک نکته قابل بحث است که آیا این سانسور وجود دارد
[ترجمه گوگل]این یک نقطه تلاقی است که آیا این سانسور است یا نه

14. But it became a moot issue when prosecutors announced Monday their decision not to refile.
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که دادستان ها روز دوشنبه تصمیم خود را مبنی بر عدم تایید نشدن اعلام کردند یک مساله قابل بحث مطرح شد
[ترجمه گوگل]اما زمانی که دادستان روز دوشنبه تصمیم خود را مبنی بر اصلاح نکردند، این مساله مجذوب شد

15. The point turned out to be moot.
[ترجمه ترگمان]موضوع این بود که موضوع مورد بحث و بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]نقطه به نظر می رسید

What could have happened is still a moot problem.

آنچه که ممکن بود اتفاق بیفتد هنوز هم مسئله‌ی بحث‌برانگیزی است.


words of moot etymology

واژه‌هایی که ریشه‌ی آن‌ها قابل‌بحث است


After his suicide, all claims against him were declared to be moot.

پس از خودکشی، کلیه‌ی ادعاها علیه او بی‌مورد اعلام شدند.


I opposed that proposal when it was mooted a year ago.

یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.


He also mooted the subject of new taxes.

او موضوع مالیاتهای جدید را هم پیش کشید.


اصطلاحات

moot point

نکته‌ی قابل‌بحث، موضوع جستارپذیر، هرچیز قابل‌طرح


پیشنهاد کاربران

1 ( در مورد جر و بحث ها و اختلافات ) بی سرانجام، بدون نتیجه
2 ( حقوق ) فاقد ارزش حقوقی

غیر قابل وقوع

در ریاضی:قابل حذف


کلمات دیگر: