کلمه جو
صفحه اصلی

interdiction


معنی : جلو گیری، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی کردن
معانی دیگر : نهی کردن، جلوگیری

انگلیسی به فارسی

قدغن کردن، ممنوع کردن، منع، ممنوعیت


(مذهب) محروم کردن، تحریم، محرومیت


ممنوعیت، ممانعت، منع، نهی کردن، جلو گیری


انگلیسی به انگلیسی

• prohibition, prevention; removal of certain religious privileges (roman catholicism); hindrance of enemy progress with steady bombardment (military)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] حجر یا عدم اهلیت به دلیل جنون (در حقوق فرانسه)

مترادف و متضاد

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

ممنوعیت (اسم)
prohibition, embargo, interdiction, forbiddance

نهی کردن (اسم)
interdiction

جملات نمونه

1. The impact coordinate of interdiction submunition was simulated numerically, and the interdiction probability was calculated by matrix simulation method.
[ترجمه ترگمان]مختصات ضربه interdiction submunition به صورت عددی شبیه سازی شد، و احتمال ممانعت از طریق روش شبیه سازی ماتریس محاسبه شد
[ترجمه گوگل]مختصات تأثیر تفنگدار ممنوعه به صورت عددی شبیه سازی شده و احتمال ممنوعیت با استفاده از روش شبیه سازی ماتریس محاسبه شد

2. There is a very significant difference between interdictions about sexuality and other forms of interdiction.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بسیار قابل توجهی بین interdictions در مورد جنسیت و دیگر اشکال منع استفاده وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین ممنوعیت های جنسیتی و سایر اشکال ممنوعیت تفاوت بسیار مهمی وجود دارد

3. But battlefield air interdiction is not so crisply defined.
[ترجمه ترگمان]اما منع هوای میدان جنگ به طور خاص تعریف نشده است
[ترجمه گوگل]اما ممنوعیت هواپیما در میدان جنگ، تعریف چندانی نداشته است

4. Perhaps Mr Schumer should demand the interdiction of Frankfurter sausages.
[ترجمه ترگمان]شاید آقای شومر خواستار جلوگیری از the سوسیس های Frankfurter شده بود
[ترجمه گوگل]شاید آقای شومر باید از ممنوعیت سوسیس فرانکفورتر درخواست کند

5. Its working principle is to rely on interdiction or open light shading plate issued by the sub-optical cable, so that by the light bamboo output signal change.
[ترجمه ترگمان]اصل کار آن، اتکا به منع عبور و یا نور بدون سایه است که توسط کابل زیر نوری منتشر می شود، به طوری که با تغییر علامت خروجی بامبو، تغییر می کند
[ترجمه گوگل]اصل کار این است که بر روی ممنوعیت و یا صفحه نمایش سایه روشن باز صادر شده توسط کابل زیر اپتیک، به طوری که با تغییر شکل سیگنال خروجی بامبو نور

6. The interdiction of a nation's lines of communication at sea by the use of naval power.
[ترجمه ترگمان]منع خطوط ارتباطی یک کشور در دریا با استفاده از نیروی دریایی
[ترجمه گوگل]ممنوعیت خطوط ارتباطی کشور در دریا با استفاده از نیروی دریایی

7. the Customs Service's drug interdiction programs.
[ترجمه ترگمان]برنامه های جلوگیری از قاچاق مواد مخدر
[ترجمه گوگل]برنامه های ممنوعیت مواد مخدر گمرک

8. Its primary mission is anti-armour and battlefield interdiction, with a secondary capability for air-to-air combat.
[ترجمه ترگمان]ماموریت اصلی آن منع ضد زره و منع میدان جنگ با قابلیت ثانویه برای مبارزه با هوا است
[ترجمه گوگل]ماموریت اصلی آن ضد زره پوش و ممنوعیت میدان جنگ با قابلیت های ثانویه برای مبارزه هوایی به هوا است

9. the market for marijuana remains vibrantdespite interdiction by the governments of most nations.
[ترجمه ترگمان]بازار ماری جوانا موجب ممانعت دولت های بسیاری از کشورها شده است
[ترجمه گوگل]بازار ماری جوانا همچنان پررنگ است، به رغم ممنوعیت دولت های اکثر کشورها

10. When coupled with the devastating deep interdiction of UN air forces and the lack of maneuver space, these deficiencies imposed a tactical ceiling on CCF operations.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با منع شدید نیروهای هوایی سازمان ملل و نبود فضای مانور همراه شد، این کمبودها سقف تاکتیکی عملیات CCF را وضع کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که همراه با ممنوعیت عمیق ویرانگر نیروهای هوایی سازمان ملل متحد و نبود فضای مانور، این کمبودها سقف تاکتیکی را در عملیات CCF تحمیل کردند

11. Over the next three years, federal prosecutions of drug cases dropped 12 percent and drug interdiction spending fell 35 percent.
[ترجمه ترگمان]در طی سه سال آینده، پی گرد قانونی پرونده های مواد مخدر به میزان ۱۲ درصد کاهش یافته و هزینه های جلوگیری از قاچاق مواد مخدر ۳۵ درصد کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]در طی سه سال آینده، پیگرد قانونی فدرال در مورد مواد مخدر 12 درصد کاهش یافت و هزینه های ممنوعیت مواد مخدر 35 درصد کاهش یافت

12. Now the military, especially the air force, is becoming much more involved in drug interdiction.
[ترجمه ترگمان]اکنون ارتش، به ویژه نیروی هوایی، در منع مواد مخدر مشارکت بیشتری دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ارتش، به ویژه نیروی هوایی، در حال افزایش بیشتر در ممنوعیت مواد مخدر است

13. Up to 345 UH-72As will be acquired by the Army for homeland security operations, medical evacuation, passenger/logistics transportation, and drug interdiction missions.
[ترجمه ترگمان]در حدود ۳۴۵ UH - ۷۲ به وسیله ارتش برای عملیات امنیت ملی، تخلیه پزشکی، حمل و نقل عمومی \/ تدارکات، و ماموریت های منع مواد مخدر به دست خواهند آمد
[ترجمه گوگل]تا 345 UH-72As توسط ارتش برای عملیات امنیتی داخلی، تخلیه پزشکی، حمل و نقل مسافر / تدارکات و ماموریت های ممنوعیت مواد مخدر به دست می آید

14. It also emphasizes a regional and international cooperation, especially on maritime interdiction to make sure weapons don't reach Gaza by sea.
[ترجمه ترگمان]همچنین بر هم کاری منطقه ای و بین المللی، به ویژه در مورد جلوگیری از دریایی برای حصول اطمینان از اینکه تسلیحات از طریق دریا به غزه نمی رسد، تاکید می کند
[ترجمه گوگل]همچنین بر همکاری منطقه ای و بین المللی، به ویژه در ممنوعیت دریایی تأکید دارد تا اطمینان حاصل شود که سلاح ها از طریق دریا عبور نمی کنند

15. The progress in devising synthesis of anticholinergic drugs is reviewed in the aspects of interdiction group, link group and cation group with 32 references.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در طراحی سنتز مواد مخدر anticholinergic در جنبه های گروه منع، گروه پیوندی و گروه کاتیون با ۳۲ مرجع مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]پیشرفت در ایجاد سنتز داروهای آنتی کولینرژیک در جنبه های ممنوعیت گروه، گروه پیوند و گروه کاتیون با 32 رجوع بررسی شده است

پیشنهاد کاربران

interdiction ( علوم نظامی )
واژه مصوب: ممانعت
تعریف: اقدامی برای منحرف و مختل کردن و انهدام توان بالقوۀ نظامی دشمن پیش از به کارگیری آن علیه نیروهای خودی


کلمات دیگر: