1. involuntary manslaughter
قتل غیر عمد
2. sneezing is involuntary
عطسه کردن غیر ارادی است.
3. I gasped and took an involuntary step backwards.
[ترجمه ترگمان]نفسم را حبس کردم و بی اختیار قدمی به عقب برداشتم
[ترجمه گوگل]من گاز گرفتم و گام غیر ارادی را به عقب برداشتم
4. An involuntary cry escaped her as he entered the room.
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شد، بی اختیار فریادی غیر ارادی بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او وارد اتاق شد، فریاد ناخواسته او را فرار کرد
5. The drug's side-effects can include involuntary defecation.
[ترجمه ترگمان]عوارض جانبی مواد مخدر می تواند شامل defecation غیر ارادی باشد
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی دارو ممکن است شامل بی خوابی ناخواسته باشد
6. Other ocular signs include involuntary rhythmic movement of the eyeball.
[ترجمه ترگمان]دیگر علایم چشمی شامل حرکت موزون غیر ارادی کره چشم می شوند
[ترجمه گوگل]سایر علائم چشم عبارتند از حرکت بی حرکتی ریتمیک چشم
7. December 1989 start of involuntary repatriation of boat people p. 3712
[ترجمه ترگمان]دسامبر ۱۹۸۹، بازگشت ناخواسته مردم قایق (ص)آغاز شد ۳۷۱۲
[ترجمه گوگل]دسامبر 1989 شروع بازگشت غیر منصفانه قایق ها p 3712
8. Most movement is voluntary; some is involuntary and in response to conflict, civil disorder, and natural disaster.
[ترجمه ترگمان]بیشتر جنبش داوطلبانه است؛ برخی ناخواسته و در پاسخ به درگیری، اختلال مدنی و بلایای طبیعی هستند
[ترجمه گوگل]بیشتر جنبش داوطلبانه است برخی از آنها ناخواسته و در پاسخ به درگیری، اختلال مدنی و فاجعه طبیعی است
9. The 13th Amendment forbade slavery and involuntary servitude.
[ترجمه ترگمان]اصلاحیه سیزدهم برده داری و اجباری اجباری را ممنوع کرد
[ترجمه گوگل]اصلاحیه 13 ممنوعیت بردگی و خدمتگزاری غیرقانونی
10. I jumped, a small, involuntary hop in place, my heart pounding.
[ترجمه ترگمان]از جا پریدم، یک جست کوچک و غیر ارادی در جای خود، قلبم به تپش افتاد
[ترجمه گوگل]من پریدم، یک حرکت کوچک، غیر منصفانه در محل، قلب من تپش
11. My index finger started developing an involuntary twitch towards the fast forward button.
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره من شروع به رشد یک حرکت غیر ارادی به سمت دکمه جلو رفتن سریع کرد
[ترجمه گوگل]انگشت اشاره من شروع به ایجاد یک حرکت غیرمستقیم به سمت دکمه سریع به جلو کرد
12. He took an involuntary pace forward and raised the shotgun to point straight at Angel One's face.
[ترجمه ترگمان]یک حرکت غیر ارادی جلو رفت و تفنگ ساچمه ای را بالا برد تا مستقیما به چهره آنجل یکا نگاه کند
[ترجمه گوگل]او به سرعت حرکت غیرمنتظره ای را انجام داد و تفنگ را به سمت راست به چهره ی انجیل فرستاد
13. He gave an involuntary smile.
[ترجمه ترگمان]بی اختیار لبخند زد
[ترجمه گوگل]او یک لبخند غیر ارادی داد
14. The loss of potential output resulting-from involuntary unemployment is clearly a serious matter for an economy.
[ترجمه ترگمان]فقدان خروجی بالقوه ناشی از بیکاری ناخواسته، موضوعی جدی برای اقتصاد است
[ترجمه گوگل]از دست رفتن تولید بالقوه ناشی از بیکاری ناخواسته به وضوح موضوع جدی برای اقتصاد است