کلمه جو
صفحه اصلی

perpetuity


معنی : دوام، ابد، پایایی، بقاء، جاودانی
معانی دیگر : جاودانگی، ابدیت، بی پایانی، (حقوق یا مستمری) دائم، چیز مستمر، (حقوق) تمام عمری، بقا

انگلیسی به فارسی

دوام، بقا، جاودانی، پایایی، ابد


دائمی، ابد، دوام، جاودانی، بقاء، پایایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: perpetuities
(1) تعریف: the state or quality of being perpetual.
مشابه: endlessness, timelessness

(2) تعریف: an eternal or unlimited duration.
مترادف: eternity, everlasting
مشابه: continuity, infinity

(3) تعریف: a lifetime annuity.
مشابه: annuity

(4) تعریف: in law, a time limitation under which property cannot be sold or transferred, or an estate placed under such a limitation.

• eternity, infinity, forever; continuity, everlastingness; never-ending annuity, continuous pension
if something is done in perpetuity or for perpetuity, it is intended to last for ever; a formal expression.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] (حق) عمری، دایمی، همبستگی، شرط عدم انتقال مالک
[ریاضیات] دوام

مترادف و متضاد

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

ابد (اسم)
eternity, lifetime, perpetuity

پایایی (اسم)
durability, stability, perpetuity

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

جاودانی (اسم)
perennial, eternity, perpetuity

جملات نمونه

1. for perpetuity
برای همیشه

2. in perpetuity
تا ابد،برای همیشه،به طور جاودانه

3. a path to perpetuity of fame
راهی به ابدیت شهرت،راهی برای شهرت جاودان

4. so lost to perpetuity
(میلتون) بدین طریق برای همیشه دچار ضلالت (شدند).

5. They do not own the land in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]آن ها مالک زمین همیشگی نیستند
[ترجمه گوگل]آنها زمین را به طور دائم در اختیار ندارند

6. These lands were granted to our family in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین ها برای همیشه به خانواده ما اهدا شد
[ترجمه گوگل]این سرزمین به مدت طولانی به خانواده ما داده شد

7. The site of the memorial is granted in perpetuity to Canada.
[ترجمه ترگمان]این محل یادبود به طور دایم به کانادا اعطا شده است
[ترجمه گوگل]سایت یادبود به طور دائم به کانادا اعطا می شود

8. The community does not own land in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]جامعه به طور دایمی زمین ندارد
[ترجمه گوگل]جامعه زمین را به طور دائم در اختیار ندارد

9. And should the money be paid in perpetuity?
[ترجمه ترگمان]و آیا این پول باید به طور ابدی پرداخت شود؟
[ترجمه گوگل]و آیا پول باید به طور دائم پرداخت شود؟

10. The land was given to him in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین برای همیشه به او عطا شده بود
[ترجمه گوگل]زمین به طور دائمی به او داده شد

11. Parklands the city and the suburbs arein the perpetuity for the use of the people.
[ترجمه ترگمان]شهر و حومه را به طور دایم برای استفاده از مردم حفظ کرد
[ترجمه گوگل]پارک لندن، شهر و حومه ها، همیشه برای استفاده از مردم است

12. The land was given to them in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین در عمر جاوید به آن ها داده شد
[ترجمه گوگل]زمین به طور دائمی به آنها داده شد

13. These lands had been granted to the family in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین ها به طور ابدی به خانواده اعطا شده بود
[ترجمه گوگل]این سرزمین ها به طور دائم به خانواده اعطا شده است

14. The trust fund will ensure preservation of the site in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]صندوق امانی حفاظت از این مکان را به طور دایم تضمین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]صندوق اعتماد حفظ سایت را به طور دائم اطمینان خواهد داد

for perpetuity

برای همیشه


So lost to perpetuity.

(میلتون) بدین طریق برای همیشه دچار ضلالت (شدند).


a path to perpetuity of fame

راهی به ابدیت شهرت، راهی برای شهرت جاودان


اصطلاحات

in perpetuity

تا ابد، برای همیشه، به‌طور جاودانه


پیشنهاد کاربران

perpetuity ( اقتصاد )
واژه مصوب: اوراق قرضة دائمی
تعریف: نوعی اوراق بهادار یا قرضه با جریان درآمدی ثابت و بدون سررسید


کلمات دیگر: